آخرین سند عبدالله !
عبدالله خادمی ، سردفتر اسناد رسمی یک مهاباد و نایب رئیس جامعه ی سردفتران و دفتریاران استان آذربایجان غربی و عضو شورایعالی فضای مجازی دفاتر اسناد رسمی ، صرفنظر از القاب دنیوی که داشت ، انسانی غیور، صریح اللهجه ، پاک سرشت ، شریف ، امین ، سخت کوش ، صادق و مهربان بود.
بسم الله الرحمن الرحیم
آخرین سند عبدالله !
انا لله و انا الیه راجعون
وَمَن يَخْرُجْ مِن بَيْتِهِ مُهَاجِرًا إِلَى اللّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ يُدْرِكْهُ الْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلى اللّهِ وَكَانَ اللّهُ غَفُورًا رَّحِيمًا ﴿ سوره نساء ، آیه 100﴾
آخرین سند عبدالله !
عبدالله خادمی ، سردفتر اسناد رسمی یک مهاباد و نایب رئیس جامعه ی سردفتران و دفتریاران استان آذربایجان غربی و عضو شورایعالی فضای مجازی دفاتر اسناد رسمی ، صرفنظر از القاب دنیوی که داشت ، انسانی غیور، صریح اللهجه ، پاک سرشت ، شریف ، امین ، سخت کوش ، صادق و مهربان بود .
او ، علاوه بر اینکه پس از سال ها انتظار ، توفیق زیارت بیت الله الحرام را داشت ، ابلاغ سیار سردفتری خود را در منا ، برای ثبت سند جنایت آل سعود از حضرت باریتعالی دریافت داشته بود .
عبدالله ، خودنویس قدیمی اش را از خون پاکش پر کرد و این بار خوش خط تر از همیشه ، بر صفحه ی تاریخ ، سند مظلومیت خود و حجاج ایرانی را نوشت . آخرین سند عبدالله هم مثل تمام اسنادی که در طول دوران سردفتری اش نوشت ، درست ، با صلابت و غیر قابل انکار است .
هر سال فاصله ی عید قربان تا عید غدیر ، برای من بهترین روزهای سال بود . شوق سفر ، شوق زیارت ، شوق بازگشت ، شوق دیدار .
اما امسال ، مکه ، مسافرخانه ی مهمان کُش شد . حرم امن الهی ، حرمتش شکست . زیارت خانه ی خدا ، برای خیل عظیمی از هموطنان ما ، حجه الوداع شد . آنها که سالم ماندند ، روی بازگشت ندارند . مستقبلین اشک ریزان و جامه دران با دسته گل های سیاه به فرودگاه آمده اند . چمدان های سوغات ، کوله بار غم و غصه اند .
عبدالله جان ؛ می دانم با آن هیبت پهلوانی و غیرت مثال زدنی ، نمی خواستی حاجیه خانمت در دیار غربت تنها بماند ،
می دانم تا آخرین نفس برای کمک به دیگران تلاشت را کرده ای ،
می دانم که اگر قطره ای آب به دستت رسیده ، آنرا در گلوی پیرمرد کنار دستت چکانده ای ،
می دانم با چه دقت و وسواسی ، سند خفت و خواری و رسوایی آل سعود را نگاشته ای ،
می دانم با هزار امید و آرزو به این سفر رفتی . این را از شادی وصف نشدنی ات در تلفن خداحافظی می دانم .
عبدالله جان ؛ تو با رفتنت ، به نامت جان دادی . تو به واقع بنده ی خوب خدا بودی .
اما نمی دانم ما با غم از دست دادنت چه کنیم !
عبدالله جان ؛ امشب شب عید است . از خدا عیدانه می خواهم .
خدایا ؛ قربانی های ما را در عید قربان از ما قبول کن .
خدایا ؛ به همسر و فرزندان و بستگان و دوستان عبدالله ، صبری بزرگ که مناسب این مصیبت باشد ، عنایت کن .
وای بر مسببین
وای بر آل سعود
وای بر ما اگر به خونخواهی این مظلومین قیام نکنیم !
و من الله التوفیق
فرامرز جمشیدی