«بخیه» به مسئولیت حرفهای
روزنامهنگار حرفهای نمیتواند با معیارهایی عمل کند که در فضاهایی مانند تلگرام رایج است. گاه احساس میکنم در برخی موارد، روزنامهنگاری در اندازه «تلگرامنگاری» و «فیسنگاری» کار و مسئولیت حرفهای خود را ساده کرده است. این سیره و روش برای توسعه و رشد روزنامهنگاری آزاد و مستقل کشور خطرناک است.
زمانی که این یادداشت در حال نگارش است، بیش از ٣٠ ساعت است که خبری داغ، حیرتانگیز، دهشتناک و غیرانسانی، فضای رسانهای و فضای مجازی را پر کرده است. طبق این خبر، در یکی از مراکز درمانی، گروه پزشکی بعد از اینکه چانه مجروح یک طفل چهارساله را چند بخیه زدهاند، با اظهار ناتوانی والدین طفل از پرداخت ١٥٠ هزار تومان هزینه درمان، پزشک معالج یا پرستار مربوطه، بخیهها را از چانه مجروح طفل کشیده و او را خونینومالین و مجروح روانه میکنند. تقریبا در تمام رسانههایی که این خبر را منتشر کردهاند، همه اطلاعاتی که از این خبر فاجعهآمیز غیرانسانی وجود دارد، در همین حدواندازه است و چیز بیشتری نیست! طبق اصول حرفهای، در کار خبر، هر اندازه که یک خبر استثناییتر، عجیبتر و کمیابتر باشد، درعینحال ارزش خبری آن افزایش مییابد. از سوی دیگر، وظیفه بررسی و تفحص میزان درستی خبر و کشف جزئیات آن را نیز برای روزنامهنگار سنگینتر و مبرمتر میکند. این خبر در زمره همین دسته اخبار است اما با وجود گذشت این مدت - که از نظر کار خبر، طولانی است- شاهد چنین تحرکی در فضای رسانه و تلاش و جستوجو برای کشف جزئیات یا میزان صحت خبر نیستیم. قصد نگارنده این نیست که بگویم این خبر دروغ است یا راست، چراکه من هم بیش از همین مقدار که منتشر شده است، نمیدانم. اما در همین حد نیز پرسشهایی وجود دارد که طرح آنها میتواند میزان ابهام و در نتیجه میزان تردید معقول درباره دقت یا حتی درستی خبر را نمایش دهد؛ مثلا در یک مرکز درمانی، پزشک یا پرستار رابطه مالی با بیمار ندارد. پولی که بیمار میدهد، مستقیما به جیب آنها نمیرود که به خاطرش انگیزه خاصی برای چنین کارهای فجیعی داشته باشند. آن مقدار هم که به عناوینی مثل کارانه و مثلا اینجور چیزها از این ١٥٠ هزار تومان به آنها ممکن است برسد، آنقدر ناچیز میشود که اصلا نمیتواند انگیزهای برای این کارها باشد. یا چگونه ممکن است یک پزشک یا پرستار بر طفلی مجروح چنین توحشی روا بدارند؟ آیا او عصبانی شده است؟ شاید؛ ولی چرا و چگونه؟ چقدر چنین احتمالی وجود دارد؟ فرض کنیم آن پرستار یا پزشک، آنقدر پولدوست یا عصبانی بودهاند که به خود اجازه دهند چنین کار غیراخلاقی و زشتی انجام دهند. در آن مرکز درمانی کسی غیر از آنها نبوده که جلوی این کار خشونتبار را بگیرد؟
والدین این طفل، چه موضعی داشتهاند؟ اگر کمی با بیطرفی اخلاقی و حقوقی روزنامهنگارانه به این پرسشها توجه شود، روشن میشود که این خبر، از نظر حرفهای بسیار خام و ناپخته است. خبری نیست که بتوان آن را اصطلاحا موثق دانست. نکته بسیار مهم اینجاست که رسانههای رسمی هم که این خبر را کار کردهاند، به همین مقدار که در فضای مجازی منتشر شده است بسنده کردهاند و به جستوجوی دقایق خبر نرفتهاند. شاید اگر این بررسیها انجام شود، همین خبر با همین عناصر خبری تأیید شود اما مهم این است که عناصر خبری دیگری هم به آن افزوده میشود که میتواند مخاطب را با ابعاد عمیقتر و کارآمدتری آشنا کند. علاوه بر این، خبری با چنین عناصر مبهم چهبسا به ناروا، فرد یا افراد یا حتی قشری اجتماعی را در معرض آسیب حیثیتی قرار دهد. به اخلاق پزشکی متداول در ایران، برخی انتقادات وارد است اما قرار نیست با اخبار مجمل و مبهم، نسبتهای ناروا هم داده شود. روزنامهنگار حرفهای نمیتواند با معیارهایی عمل کند که در فضاهایی مانند تلگرام رایج است. گاه احساس میکنم در برخی موارد، روزنامهنگاری در اندازه «تلگرامنگاری» و «فیسنگاری» کار و مسئولیت حرفهای خود را ساده کرده است. این سیره و روش برای توسعه و رشد روزنامهنگاری آزاد و مستقل کشور خطرناک است.