پیوندهای مهم

 

 

  

 
 

  

 


 

X
اخبار

چند مَن کفتر چاهی می‌خواهی؟!

مروری بر برخی شیوه‌های مرسوم برنامه‌سازی در تلویزیون ایران / راستی پُشت این دیوارهای اسرارآمیز صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران چه می گذرد؟
شنبه 30 بهمن 1395
3563

 

یک برنامه ی رادیویی و  تلویزیونی چگونه مُجوّز تولید می گیرد و تا رسیدن به مرحله ی پخش از کدام سیستم های نظارتی و تخصصّی عبور می کند؟ در کارگاه تهیه و تولید یک برنامه ی صدا و سیمایی چه میزان "تفکر، تعهد و تخصّص" لازم است تا موجودی به نام برنامه، شکل و هیبت وجودی به خود بگیرد و اگر هر کدام از این سه عنصر (تفکّر، تعهد و تخصص) کم باشند یا نباشند، چه موجود ناقص و معیوبی خلق می شود؟

فرزاد جمشیدی در یادداشتی نوشت:

این نقد کارشناسی را به توصیه و درخواست همکاران عزیزم در دانشکده ی صدا و سیما و دوستان معاونت سیما می نویسم. بر این باورم اغلب افرادی که رادیو و تلویزیون جمهوری اسلامی ایران را نقد می کنند از اصول برنامه سازی در این رسانه، درک درستی ندارند و صرفا" آنچه را که روی آنتن می بینند نقد می کنند. عقربه ی این نقدها نیز بیشتر با ساعت سلیقه های شخصی و تمایلات فردی تنظیم می شود.

از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی در کشورمان، نقد تلویزیونی هیچگاه به اندازه ی نقد سینمایی رُشد نکرد و آنچه در قالب نقدهای تلویزیونی در حافظه های مکتوب باقی مانده (و البته هم اکنون نیز در خبرگزاری ها و فضای مجازی در جریان است) تنها نقد آثار نمایشی (فیلم و سریال) است. هر چند که با ورود 90 به برنامه های ورزشی، این نقد محدود آثار سیما، به فوتبال هم سرایت کرد اما هیچ گاه نتوانست از یک نقد علمی پیروی کرده و فُرم و محتوا را یکجا در نظر بگیرد.

غریب تر از تلویزیون، رادیوی جمهوری اسلامی است که گویا هیچ گاه از سوی منتقدین ملّی، جدّی گرفته نشد. رادیو(صدا)ی جمهوری اسلامی ایران حتّی در دیروزهای اوج و پُرشمار بودن شنوندگان اش و در آن زمان که میدان فعالیت اش بی رقیب از شبکه های متعدد تلویزیونی و ماهواره ای و اینترنتی بود، باز هم از دید هنرشناسان به دور ماند.

با گذشت زمان، خود صدا و سیمای ما هم به این وضعیت بیمار، عادت کرد و ترجیح داد در جایی که نقدی اصولی و کارشناسی برای برنامه ها و تولیدات اش وجود ندارد، با همین حالت ناسزا شنیدن از سوی مُغرضین و مخالفین  یا دَمسردی دیدن از ناحیه ی اهالی فرهنگ، سَر کند و کمتر خود را نیازمند نقدهای جدی و راهگُشا بداند. حتی جشنواره های تولیدات این سازمان نیز ( چه در سطح اُستانی و جه در مقیاس ملی) تماما" به پخش موضوعی برنامه ها منحصر شد و جُز منتقدین مدعوّ، هیچ گاه صدا و سیما در نقطه ی تماس انتقادی با نظرهای دانشگاهی و عالمانه ی خارج از سازمان خود، مواجه نشد.

سَر جمعِ این غفلت ها و خروجی همه ی این بی تفاوتی ها این شد که صدا و سیما با یکی دو مجلّه  و روزنامه ی اُرگانی خویش (نظیر هفته نامه ی سروش و روزنامه ی جام جم) در مرز سازمانی اش و در راستای وظایف و ماموریت های محوله (!) توقف کرد. خود در این جام ریخت و خود سرکشید و صدا و سیمای وطنی هم چنان از ابزار قدرتمند نقادی که می توانست تهیه کنندگان و برنامه سازان رادیویی و تلویزیونی را نسبت به کارشان آگاه تر کند، فاصله گرفت.

اما راستی پُشت این دیوارهای اسرارآمیز صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران چه می گذرد؟ یک برنامه ی رادیویی و  تلویزیونی چگونه مجوز تولید می گیرد و تا رسیدن به مرحله ی پخش از کدام سیستم های نظارتی و تخصصی عبور می کند؟ در کارگاه تهیه و تولید یک برنامه ی صدا و سیمایی چه میزان "تفکر، تعهد و تخصّص" لازم است تا موجودی به نام برنامه، شکل و هیبت وجودی به خود بگیرد و اگر هر کدام از این سه عنصر (تفکّر، تعهد و تخصص) کم باشند یا نباشند، چه موجود ناقص و معیوبی خلق می شود؟

همین جا اجازه می خواهم برای درک و مجانست بیشتر با آنچه مدنظر اینجانب است اجازه دهید اولا محیط نقد برنامه های صدا و سیما را به حوزه ی تلویزیون محدود کنیم و ثانیا" در مجموعه برنامه ها و تولیدات تلویزیونی، توجهمان را به حوزه ی برنامه های معارفی متوجه کنیم که مُدلی کارآمد نیز از تولیدات سیما در ویترین توجه و ارزیابی خوانندگان محترم قرار گیرد.

همه ی شبکه های رادیویی و تلویزیونی طرح ها و  برنامه هاشان را از طریق گروه های مرتبط تعریف کرده و پیش می برند.. بنابراین برنامه ها می بایست ابتدا از طریق مدیران گروه های مربوط (فرهنک و معارف، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، ورزشی و غیره) مورد تایید قرار گیرند تا به معبر ساخت و پخش برنامه ی تلویزیونی ورود پیدا کنند.

همراه با موضوع و محتوای برنامه، قالب برنامه نیزباید تعریف شده و "آموزشی، ارشادی، سرگرمی" یا سایر قالب های تولید آن نیز باید معلوم باشد. برنامه های تلویزیونی باید در جدول تعهد پخش سالیانه ی یک گروه تلویزیونی قرار بگیرند. ضمنا برای پخش آنها نیز می بایست کنداکتور ( یا جدول زمانبندی مناسبی) در نظر گرفته شده باشد. در تلویزیون تهیه کننده ها "موتور برنامه" هستند. در حقیقت تمام بار تولید یک برنامه به عهده ی آنهاست و با تهیه کننده ی سینما که صرفا" سرمایه گذار مالی است، تفاوت ماهوی دارند. برای تولید یک برنامه ی تلویزیونی چیزی جُز یک پیش پرداخت به تهیه کننده داده نمی شود و پرداخت های مالی نیز تابع پیشرفت کار هستند. جالب است بدانید که در تمام برنامه های تلویزیونی کشور ما، یک برنامه ابتدا برآورد و سپس تولید و پخش می شود و ماه ها بعد از آن که برنامه پخش و آرشیو شد، تهیه کننده باید در جلسات اعصاب خُردکن ارزیابی، حضور پیدا کرده تا معلوم شود چقدر به طرح اولیه ی خود پایبند بوده و به عبارتی تا چه میزان توانسته آنچه مورد انتظار گروه متبوع خودش بوده؛ روی آنتن به نمایش درآورد!
 

متوجه شُدید چی شد؟

یعنی اول برنامه را تولید کرده، سپس از مجراهای دلهره آور ممیزی و پخش می گذرانند. اگر (و اگر) برنامه قابل پخش بود و پخش شد، تازه نوبت به ارزیابی برنامه می رسد. و تو به من بگو کدام تهیه کننده ای است که در این اوضاع وانفسای مالی و ریالی، بخواهد ریسک کند؛ بخواهد جُرات به خرج دهد و آنچه حسّ هنری اش می پسندد، تولید کند؟!

علت اکثر سفارشی سازی ها و دلیل اغلب خودسانسوری ها در تلویزیون جمهوری اسلامی ایران نیز همین است که آنقدر سیم خاردار و میدان مین در جلوی پای تهیه کننده قرار می دهند که او برای به سلامت رسیدن به خط پایان ناچار است سلیقه ی مدیران را بر هنر و باور خویش مقدّم بدارد. این حقیقت را اگر جای دیگری نگفته اند شما در همین جا بخوانید و داوری کنید!

البته ممکن است بگویید همین وضعیت همین الآن در همه ی مطبوعات کشور، همه ی خبرگزاری ها و اساسا" همه ی تریبون های رسمی اتفاق می افتد. بنده هم به شما پاسخ میدهم: دو نظریه پرداز بسیار مشهور تلویزیون یعنی سیلبرت و مک گوییل در 1956 میلادی (یعنی بیش از 60 سال قبل) گفته اند: برنامه ساز تلویزیون باید تابع ایدئولوژی همان دستگاه تلویزیونی باشد که در آن فعالیت دارد.این نکته، درست است اما در چه شرایطی؟ در شرایطی که متر و مقیاس این ایدئولوژی، با تغییر مدیران شبکه ها و گروه ها و بنا به میل ناظرهای پخش وسایرمسئولین و مبادی ذیربط و غیر ذیربط(!) تغییر نکند  بلکه اصول ثابت، معیار مشخص و وحدت کلمه ای در این زمینه موجود باشد.

این ناهنجاری را بگذارید کنار بی خیالی اغلب مجریان تلویزیون ما که دیگر ترسشان هم از بی سوادی ریخته  و به ریشخندهای ملی و مردمی و آلبوم رنگارنگ سوتی ها و اوتی ها، عادت کرده اند!

اما آیا اوضاع به همین میزان شفاف و دردها به همین اندازه دُرشت و قابل دیدن هستند؟! پاسخ می دهم خیر!

حقیقتا" بی انصافی است اگر حضور این همه نویسنده، پژوهشگر، کارگردان، صحنه پرداز و غیره را در کنار بخش های دانشگاهی، سنجش برنامه ای و مرکز پژوهش های سازمانی (من جمله مرکز پژوهش های اسلامی سیما که بسیار هم تولیدات عالی و ممتازی دارند) نادیده بگیریم. موضوع اینجاست که مردم و مخاطبین تولیدات و فرآورده های این مراکز علمی و دانشگاهی را روی آنتن نمی بینند و این مطلب باعث می شود، سلول سرطانی خطرناکی را که من به عنوان مُجری و برنامه ساز سال ها با آن مواجه و درگیر بوده ام برای هموطن ام غیر مشهود شود. این را من نمی گویم؛ عالی ترین مقام کشورمان (یعنی رهبر معظّم انقلاب اسلامی) فرمایش کرده اند. کی و کجا؟! در 15 بهمن ماه 1381 و در دیدار با مدیران صدا و سیما !

آقا در ابتدای این دیدار با ذکر عبارت شریف "ماشاء الله" سازمان صدا و سیما را با عنوان مجموعه ی متراکمی از همت و اراده و عمل می ستایند اما به همین مجموعه ی بزرگ هشدار می دهند مراقب سلول های سرطانی در این کالبد بزرگ باشید؛ همان سلول هایی که برنامه ها و تولیدات این سازمان را با بی هدفی مواجه می کنند. بی هدفی یعنی اینکه ندانی و نخواهی که این برنامه ای که تولید می شود اساسا" جامعه ی هدف اش، حرف اش، پیام اش چیست و اصلا" بیننده دارد؟ دردی را دوا می کند؟ راه به جایی می برد؟ خودتان سخنان رهبری را در این باره بخوانید و باز هم داوری کنید:

((اگر می توانستیم پیام هایی را که باید به ذهن مردم منتقل شود، درست بشناسیم، بعد آنها را تولید کنیم و سپس با مدیریّت صحیح، توزیع و پخش کنیم، آن‌وقت افکار عمومی در اختیار ما، یعنی در اختیار آن جمعی قرار می گرفت که این کار بزرگ را انجام می دهند. آنچه که ما انتظار و توقّع داریم، این است. با این دید که نگاه می کنیم، همه‌ی بخش های صدا و سیما اعضای مختلفی هستند که کارهای گوناگونی انجام می دهند؛ اما همه به این هدف منتهی می شود..... البته من انتقادهایی می کنم. گاهی خصوصی با خودِ آقای لاریجانی که از برادران عزیز ماست، مطرح می کنم و گاهی هم با بعضی دیگر. انتقادهای من بیشتر ناظر به آن سلّول های سرطانی در این کالبد بزرگ است؛ چون عیب سلّول سرطانی فقط همین است که از رفتار طبیعی سلّول ها تبعیّت نمی کند و مخالف با رفتار طبیعی سلّول ها در تولید و تکثیر و فعّالیت، رفتار ویژه‌ی خود را به عهده می گیرد. آن‌وقت یک غدّه تشکیل می شود و بقیه‌ی مشکلات را پیش می آورد. گاهی اوقات در بخشی از برنامه‌های این مجموعه‌ی بزرگ، ممکن است چیزهایی مشاهده شود که رفتارشان با آهنگ و نواخت طبیعی  که باید بر کلّ مجموعه حاکم باشد تطبیق نکند؛ یعنی یا کوتاه اند و یا ضدند))..

این جملات را خواندید؟ درد را شناختید؟ حالا درک می کنید وقتی مُمیزی سلیقه ای باشد؛ هدف مشخص نباشد،؛ دلواپسی مالی برای برنامه ساز باشد و فکر و ایده ی خوب پژوهشگران صدا و سیما قدرت راهیابی به آنتن را نداشته باشد یا اصلا با بی تفاوتی مجریان و برنامه سازان مواجه شود، چه آش حنظلی روی آنتن به خُورد من و شما می دهند و چه مخلوق ناقصی را به نمایش می گذارند؟!

قرار شد از یک برنامه ی معارفی هم به عنوان مدل تولید و پخش، یاد کنیم. الآن در ایام عزای فاطمیه(س) هستیم؛ درست است؟! خودتان به برنامه های ترکیبی تلویزیون نگاه کنید. اصلا" نمی شود این رسانه در ایام فاطمیه برنامه ای بسازد؛ وله ای پخش کند؛ نماهنگی به نمایش بگذارد که در آن، کفتر چاهی نباشد!!! نه صرفا" از این جهت که بیت الاحزان فاطمی(سلام الله علیها) در جنّت بقیع بوده است؛ نه! از این روی که برنامه ساز سیما اگر قدری درونی تر به این موضوع بپردازد، برنامه اش از مجاری نظارتیِ پخش و مراحل ارزیابی بعد، عبور نمی کند!!!

همکاران بنده که تولیدات ایام فاطمیه را در سال های قبل به خاطر می آورند می دانند که تا حدود 15 سال پیش حتی ذکر کلمه ی "شهادت" برای صدیقه ی کُبری و دختر ریحانه ی رسول خدا(صلوات الله علیهما) ممنوعیت پخش داشت!!! این بلیه ی بی فکری که گریبان نزدیک به صد در صد تولیدات معارفی تلویزون جمهوری اسلامی ایران را گرفته، سبب شده برنامه ساز ما در این ایام عزیز سوگواری، از چیزی در حدّ تصویرسازی برای نوحه خوانی های مداحان، پخش سخنرانی ها و نمایش افاضات اهل منبر، چند سوگنامه و قطعه ی ادبی، پا فراتر نگذارد چون اینها هستند که هم درآمد او را تضمین می کنند و هم سلامت اش را !!!

موافق اید یکبار دیگر به کلام راهگشای رهبری پُلی بزنیم بلکه از این بن بست برنامه سازی معارفی تلویزیون در ایام فاطمیه (و مُشابهات این ایام) رهایی پیدا کنیم:

یکی از چیزهایی که در گروه معارف جایش خالی است، تاریخ تحلیلی اسلام است. بایستی آدم هایی که متخصص و اهل این کارند، به این امر بپردازند......ما واقعاً در برنامه‌های معارفىِ خود کدام قسمت از این معارف عجیب را می خواهیم بیان کنیم؟ کدامیک بیشتر مورد نیاز مردم است؟ با چه زبانی می خواهیم آن را بیان کنیم؟ اینها مسائلی است که از عهده‌ی کسی که حالا مثلاً چند تا مدرک و مرجع و کتاب را نگاه میکند و مطالبی را جمع‌آوری می کند، برنمی‌آید؛ این محقق مذهبی می خواهد.

برنامه‌سازان هم باید یک محصول باب طبع دربیاورند..... این مهم است. پس از آن‌که برنامه‌سازان کار خود را به اتمام رساندند، مُجریان هم آن را به بهترین وجهی اجرا کنند؛  مجریانی که حنجره‌های خوب و بیان های خوبی دارند.... آدم باید مطالعه کند. من خودم برای یک ساعت خطبه‌ی نماز جمعه، گاهی چهار ساعت، پنج ساعت مطالعه می کردم. ما باید برای رادیویی که بناست صدای آن در سطح میلیون ها انسان پخش بشود، به‌طور دقیق برنامه‌ریزی و سرمایه‌گذاری بکنیم. من خواهش می کنم که روی گروه معارف برنامه‌ریزی کنید(دیدار بااعضای گروه ویژه و گروه معارف اسلامی صدای جمهوری ایران – 13 اسفندماه1370).

خب... ظاهرا" دوستان من از اتاق فرمان اشاره می کنند در حال حاضر و در برنامه های معارفی سیما نسبت به آنچه مورد تایید و توقّع رهبری معظّم است فاصله ی بسیاری داریم. از طرفی هم نمی شود در ایام فاطمیه بود و برنامه ای هم پخش نکرد! و چون ما برنامه سازان و مدیران صدا و سیما مجبوریم در حال دویدن، فکر کنیم، فعلا" از فکر و فهم و فضیلت فاطمی(س) فاکتور می گیریم! امسال هم چندتایی سخنرانی بی دردسَر، چند تا هم شعر و غزل درباره ی مسمار و دَر، چند تا مداح بی خطر، چند تا مجری بی اطلاع و مختصر و البته دو سه تا گونی کفتر می آوریم و فاطمیه را می گذرانیم!!! گناه اش گردن انگلیسی ها و وهابی ها... والله به خُدا !!!!!

نسیم آنلاین