پیوندهای مهم

 

 

  

 
 

  

 


 

X
اخبار

اَسرار شبِ حجله

چه جای صحبت نامحرم است ، مجلس انس سَرِ پیاله بپوشان ، که خرقه پوش آمد !
دو شنبه 2 ارديبهشت 1398
2876

 

 

بسم الله الرحمن الرحیم

اَسرار شبِ حجله

 

 

با درود فراوان به روح پرفتوح فعال فضای مجازی ، شهیدِ منا "مرحوم عبدالله خادمی"

 

چه روز خوبی است امروز برای نوشتن. اول اردیبهشت ماه ، که مصادف است، با ولادت فرخنده ی منجی عالم بشریت ، خلف صالح ، بقیه الله ، حضرت قائم ، امام زمان ، مهدی موعود (عج) و چه قوت قلبی است برای نویسنده که می داند دنیا و مردم دنیا و قضاوت ایشان ، پایان همه چیز نیست .

یادش بخیر روزگاری که فضای مجازی دفاتر اسناد رسمی مختص و منحصر به چند وبلاگ وزین و آبرومند بود.

"سردفتری یا سرابی فریبنده" ، "نسیم صبح" ، "دفتر اسناد رسمی 778 تهران" ، "دفتر اسناد رسمی 30 دماوند-آبسرد" ، "دفترخانه" ، "دفتر اسناد رسمی 11 نیریز- کلبه عمو" ، "امین مردم – دفترخانه 75 شوش" ، "قلم سلیم" ، "دفتر اسناد رسمی 1 ساوه" ، "نگاه نو" ، "شبکه اجتماعی سردفتران و دفتریاران ایران" ، "دانشنامه سردفتران ایران" ، "عدل نویس" ، "دانشنامه سردفتران" ، "ثبت نگار" ، "دفتر اسناد رسمی 377 سمیرم اصفهان" ، "دفتر اسناد رسمی شماره 9 اراک" ، "افق سردفتری" ، "اخلاق سردفتری" ، "من ،شاید یک سردفتر" ، "قسطاس" ، "خاطرات دفتریار76 – منصوره دستغیب" ، "دفترخانه اسناد رسمی شماره 11 مرند" ، "وبسایت حقوق فردا" ، "مدونات کاتب" ، "حقوق فردا" ، "گنجینه" ، "محضری کوفکا" ، "دفتریار اسناد رسمی شماره 7 دورود – حجت ارحام" ، "سردفتران و دفتریاران مازندران" ، "وبلاگ دفتر اسناد رسمی 4 سبزوار" ، "دفتر اسناد رسمی شماره 36 کرمانشاه" ، "دفتر اسناد رسمی یک بناب – محمد نیکخصال" و چندین وبلاگ دیگر که ضمن احترام به تمام ایشان ، شاید ذکر اسامی شان از حوصله خواننده بیرون باشد .

"بنچاق" نیز تحت تاثیر ستارگان این آسمان ، با شوق و ذوق نوشتن ، پا به عرصه وجود نهاد .

آن روزها نوشتن ، مثل ادب ، آداب داشت و دلمان لک می زد یکی از بزرگان دست به قلم شود و مطلبی بنویسد . به محض نوشته شدن مطلبی ، زنگ تلفن ها به صدا در می آمد و اولین نفری که متن را خوانده بود ، به بقیه اطلاع می داد .

چند ساعتی که باید صبر می کردی تا امکان خواندن آن مطلب پیدا شود ، گویی چند روز طول می کشید .

تک تک کلمات هر نوشته دقیق و منسجم و مناسب بود و از خواندنش سیر نمی شدی ، حتی اگر خلاف نظر خواننده بود .

موافقت ها و مخالفت ها در قالب کامنت – اما مودبانه – زیر متن قرار می گرفت .

یادم می آید بار اولی که می خواستم زیر مطلبی نظر مخالف بنویسم ، به استاد محترم جناب آقای سید علیرضا طباطبائی سردفتر 3 یزد و صاحب "وبلاگ سردفتری یا سرابی فریبنده" که به حق ایشان را "عمود خیمه ی وبلاگ نویسی" نامیده اند ، تلفن زدم و کسب تکلیف کردم .

استاد طباطبایی فرمودند : ایشان ، تازه وارد فضای مجازی شده است و ممکن است مخالفت شما ، ذوق ایشان را کور کند ؛ من خودم به ایشان تلفن می زنم و نکات شما را یادآوری می کنم .

میخانه اگر ساقی صاحب نظری داشت

میخواری و مستی ره و رسم دگری داشت

 

تکنولوژی اما به دستور و خواست هیچ کس متوقف نمی شود و لجام گسیخته می رود که شالوده ی هر بنای کهنی را به هم بریزد و طرح نو بیندازد و نظام نوین خود را حاکم کند .

 

وظیفه خردمندان نیز همراهی و هماهنگی با نظم نوین و پیداکردن راهکارهای مناسب ، برای حفظ ارزش های قدیم است.

ما نباید اجازه دهیم شیفتگی مان به آئین های قدیمی از ما " دون کیشوت " بسازد که نهایتا با زره ای زنگ زده و اسبی لنگ در رویای گرفتن لقبی غیرواقعی از اشراف زاده های تقلبی به جنگ آسیاب های بادی برویم و نه چون "چارلی چاپلین" در "عصرجدید" آنچنان از چیزی که خلق کرده ایم ، فاصله بگیریم که تحت استیلای آن در آئیم و نهایتا دچار از خود بیگانگی و از هم گسیختگی شویم.

فضای مجازی دفاتر اسناد رسمی متاسفانه این روزها آنچنان دچار هرج و مرج و تشتت و بهم ریختگی است که سره از ناسره و دوغ از دوشاب و دوست از دشمن قابل تشخیص نیست.

رشد بی رویه ی کانال ها و گروه ها و اتاق ها و اختلاط تازه واردین و نوآموزان با صاحبان علم و خرد و اندیشه و تجربه و اظهار نظر همزمان این افراد ، باعث شده فضای مجازی دفاتر اسناد رسمی به بازار مکاره ای تبدیل شود که هرکس کالای خود را آنجا عرضه کند و معدود کالاهای با ارزش و نفیس و گرانقیمت در همهمه ی خُرده فروشان و دست فروشان ، بی خریدار بماند .

در این فضاست که افراد بی هویت و یا باهویت های جعلی و از نهادهای امنیتی و نظارتی و بازرسی و سازمانی و صدا و سیما و خبرگزاری ها و اتحادیه ی مشاورین املاک و غیره وارد می شوند و آنچه نویسندگان متون ، بدون سند و مدرک و بر اساس شنیده ها و با نیات و اغراض خیرخواهانه و یا غیر آن می نویسند را به عنوان خبر ، دستمایه ی تصمیمات خود قرار می دهند .

چه جای صحبت نامحرم است ، مجلس انس

سَرِ پیاله بپوشان ، که خرقه پوش آمد !

 

چه انتظاری باید داشت از این آکواریومی که به عنوان فضای مجازی دفاتر اسناد رسمی ساخته ایم و لُخت و عور در آن شنا می کنیم و دیگران به تماشای ما نشسته اند ؟!

چه انتظاری باید داشت وقتی پته ی همکاران خود را روی آب میریزیم و کرده و ناکرده ی آنها را روی دایره پهن می کنیم ؟!

چه انتظاری باید داشت وقتی از غیبت های مکرر و طولانی بدون مرخصی فلان و سند سفید گذاشتن بهمان و چند تا سند یکی کردن دیگری و بردن دفتر به نمایشگاه اتومبیل و ویژه خواری و رانت خواری و درآمد میلیاردی آقای.... و اختلافات سردفتر و دفتریار و تقسیم ناعادلانه اسناد و غیره می نویسیم؟!

چه انتظاری باید داشت وقتی نامه وشب نامه و طومار علیه همدیگر تهیه می کنیم و مستقیما به مجلس ، بازرسی کل کشور ، رئیس قوه قضائیه ، رئیس سازمان ثبت و ... می فرستیم ؟!

چه انتظاری باید داشت وقتی اختلاف سردفتر و دفتریار را دامن می زنیم تا جایی که برای حذف یکدیگر اقدام کنند؟!

چه خوش گفت استاد علی نصیریان به استاد فقید جمشید مشایخی در فیلم هزاردستان :

داماد کتک خورده یاد می گیرد که اسرار شب حجله را پیش خانواده ی عروس باز نکند !!!

 

ومن الله التوفیق

فرامرز جمشیدی

اول اردیبهشت ماه 1398

بنچاق