پیوندهای مهم

 

 

  

 
 

  

 


 

X
اخبار

همیشه یادمان باشد که نگفته ها را می توان گفت ، ولی گفته ها را نمی توان پس گرفت!

آنچه همكاران من را در سراسر كشور، منقلب و ملتهب نموده است، "گذاشتن" اثر انگشت نيست ، بلكه "برداشته شدن" اعتماد حاكميت از عملكرد اوست !
سه شنبه 11 تير 1398
2981

 

بسم الله النور

   مقدمه

 

روی ساعت سعی و تلاش ، عقربه ی انتظار به ششمین دوره ی انتخابات کانون سردفتران و دفتریاران نزدیک می شود و در آیینه ی آدینه ای که پیش رو داریم ، چهره ی نامزدانی که خود را در معرض انتخاب همکاران خویش قرار می دهند ، حقیقت زلالی را به نمایش می گذارد که :

کانون سردفتران و دفتریاران واقعاً کانون است ، مرکز است ، قلب توجه است ، ما سند می نویسیم و سند صداقت ما ، همین کانونی است که مثل یک موجود زنده دوست اش داریم و دلمان می خواهد جسم و روح و جان اش سالم بماند .

برای رسیدن به روز جمعه و اسم هایی که به عنوان نامزدان نهایی در مقابل شما قرار می گیرند ، همه تلاش کرده اند . ما ، نه در یک مخاصمه و جدال شرکت کرده ایم ، نه کسی از گردونه بیرون افتاده ، نه عدم تایید صلاحیت در این انتخابات به معنی حذف و کتمان سایر شایستگی های همکاران عالیمقام ماست . انتخابات کانون ، رقابت است ، بله ! رقیب هم داریم اما "رقیب" یکی از صفات زیبای پروردگار نیز هست، رقیب ، مراقب است ، پس از هم مراقبت کنیم .

همه ی این 61 نفر که جلو آمدند تا علاوه بر مسئولیت مستقیم سردفتری ، بارِ مضاعفی بر دوش کِشند ، نمایندگان صدها و هزاران کارمند شریف دفاتر اسناد رسمی اند که نام کوچکشان ، سند رسمی و نام خانوادگی شان ، سازمان ثبت است .

44 نفر تائید صلاحیت شدند ، اما نه اینکه 17 نفر دیگر را از جمع نامزدان تفریق کنیم .

اتفاقاً اين نوشته مي خواهد بگويد اين تفريق ها تفرقه مي آورند. پس نه با نگاهي سلبي بلكه از منظري ثبوتي به موضوع نگاه كنيم كه آن 17 نفر هم هستند و حتماً خودشان هم در انتخابات شركت مي كنند تا حسن نيت، مدارا و رفاقت، اخلاق مداري و درايت خود را نشان دهند. جمعه ی انتهاي اين هفته كه تيرماه به روز چهاردهم و انتخابات كانون به ششمين منزلگاه خود مي رسد، هرسردفتري كه در صندوق صداقت قلب اش چند سكه علاقه نسبت به دفتر اسناد رسمي دارد، در انتخابات كانون شركت مي كند و جلودار و سرآمد همه ي سردفتران و دفترياران، همان 17 نفري هستند كه اگر چه نامزد اين دوره نيستند اما يقيناً دوستان و همفكراني در فهرست نهايي نامزدان اين انتخابات دارند كه در سه سال آينده، ايده هاي آنان را با جريان هاي تصميم ساز و تصميم گير در ميان بگذارند.

تازه اول بهار جواني من بود كه تلويزيون سريالي پخش مي كرد پربيننده، طنزآلود و در عين حال، با رگه هايي از سياست و دردهاي اجتماعي. شخصيت اول اين سريال، پيرمردي بود كه خيال مي كرد "ناپلئون بناپارت" است و مثل "دن كيشوت" كه به نبرد آسياب هاي بادي مي رفت، سراسر خاطرات اش پر بود از جنگ هايي كه حضور نداشت و مصاف هايي كه خودساخته و پرداخته بود. پيرمرد براي اثبات حرف اش پيشخدمتي داشت به همان قاعده دروغ پرداز(!) كه حرف ها ونقل هاي غيرواقع او را تاييد مي كرد. قسمت قابل توجه اش كه به درد اين يادداشت مي خورد آنجاي سريال بود كه پيرمرد حاضرين فاميل را كنار تابلوي عكسي گرد آورد و در حالي كه قيافه ي حق به جانب گرفته بود مي گفت:

اگر حرف هاي مرا باور نداريد برويد از آنها كه در صحنه ي نبرد در كنار من بودند بپرسيد... مرحوم عضدالملك بود؛ مرحوم اسماعيل خان بود؛ مرحوم اشتياق خان بود!!!

كه ناگفته پيداست كسي زنده نبود تا صحت سخنان پيرمرد خيالپرداز را تاييد كند !!!

اين را گفتم در مقام مقدمه تا برسيم به اندوهي كه در دل ام مانده و جراحتي كه از سنگ حرف هاي ناميزان بر جام جان ام جا خوش كرده. آن مثال سريال قديمي را آوردم براي چند نكته ي مهم نسبت به مدت همكاري و حضورم در دوره ي فعلي هيات مديره ي كانون سردفتران و دفترياران كه اگر از اينجاي به بعد يادداشت، سخنی درباره ي برخي رخدادهاي بحث برانگيز آن ايام مي گويم يا طرحي را مثل "ثبت اثرانگشت سردفتر" برمي شمارم، بدانيد گواهان و شاهدان زنده و صديقي دارم كه قابل مراجعه اند و بي گمان صدق و صحت نوشتار و گفتار مرا تاييد مي كنند.

پيش ازآن لازم دانستم خود را معرفي كنم آنگونه كه هستم؛ نه در پشت القاب و نه در حجاب كلمات قشنگ و ناب، كه اينها كفي برآب نيز نيستند و روز محاسبه و انتخاب كه آيد، جز حقيقت به كار نايد.

 

معرفی

 

من فرامرز جمشیدی هستم ، همکاری که 61 سال از خدا عمر گرفته ، به تعداد همین نامزدانی که در این دوره نام نوشتند ، همه ی این 61 نفر به تعداد سال های عمرم عزیزند .

 

 

سال 54 توسط پدرم به دفترخانه ی اسناد رسمی آمدم ، آن سالِ 54 ، امسال و در قرینه ی زمان ، 45 سال ، تقویم زندگی مرا با دفاتر اسناد رسمی گره زده .

پدری که هم در میان صنف خود و هم در سازمان ثبت اسناد و املاک کشور خوشنام است ؛ هم قلم قدیر ، تسلطی چشمگیر و روحیه ای قانون پذیر داشته و دارد ، مرا با این شغل آشنا کرد و یک کف دست نانِ گرم عشق به دستم داد که هنوز و تا همیشه از آن می خورم و روزی می برم .

به گمانم تا اینجا که آمده ام ، 20 سال اش را سردفتر ، 9 سال دفتریار اول ، 2 سال دفتریار دوم و بقیه را کارمند دفتر بوده ام تا به اندازه همان 45 سال پیشینه ی خدمت در دفاتر اسناد رسمی .

یک مدرک تحصیلی کارشناسی حقوق قضائی از دانشگاه آزاد اسلامی دارم و صدها مدرک شاگردی در محضر و مکتب استادانی که هرکدام خورشید های عالم افروزی بوده و هستند در کارِ ثبت که به قول پدرم هم علم است هم فن است و هم هنر .

آنچه مرا به این نوشتار مجبور کرد ، دغدغه ام نسبت به حرف های پراکنده و بادهای تفرقه افکننده ای است که اگر حقیقت ماجرا روشن و برملا نشود شاید بخشی از شخصیت حقیقی من پنهان بماند که اتفاقا این نیمه ی پنهان با یکی از پیچیده ترین و بحث انگیزترین اقدامات اخیر سازمان ثبت اسناد و املاک کشور و دفاتر اسناد رسمی گره خورده ، یعنی موضوع ثبت اثر انگشت سردفتر برای دو موضوع که یکی از آنها از روز نخست با مخالفت علمی و عملی من در جلسات متعدد اساساً جانی نگرفت و حذف شد و دیگری آنکه تعدیل و با نظر کارشناسی سایر همکاران ، تکمیل شد و شرح آن را در ادامه می خوانید .

علت حضور و دغدغه مندی ِ من در موضوع ثبتِ اثرانگشت سران دفاتر اسناد رسمی ، پیشینه ای دارد :

بنده در سال 1391 یعنی پیش از علنی و عملی شدنِ موضوع ثبت الکترونیک اسناد (ثبت آنی) به خاطر آشنایی ام با انواع نرم افزارها و مشارکت در طراحی نرم افزار طلیعه ی سبز ، توسط رئیس کانون سردفتران و دفتریاران به سازمان ثبت اسناد و املاک کشور معرفی و به عنوان عضو کارگروه ثبت الکترونیک اسناد در این مجموعه همکاری کردم تا حافظ نظریات همکارانی باشم که گاه حضوری و در اغلب موارد به صورت ایمیلی ، پیامکی و تلفنی ، مطالب خود را نسبت به ثبت الکترونیکی اسناد با من درمیان می گذاشتند .

این همکاری در سال های بعد با معرفی مجدد من از طرف آقای دشتی اردکانی و عضویتم در کارگروه ، به عنوان عضو هیات مدیره کانون و مسئول واحد فن آوری اطلاعات همراه شد و من مجدداً به سازمان ثبت معرفی و در کارگروه ثبت الکترونیک اسناد مشغول به کار شدم .

سامانه ی ثبت الکترونیک اسناد از همان ابتدا با ایرادها ، نقایص و بحث های متعدد همراه بود ، زیرساخت های مخابرات یاری نمی کرد ، کُندی سیستم و قطع VPN، کارِ همکاران مرا بعضاً با مضیقه ، زحمت ، توقف و گاه طولانی شدن فرایندهای کاری مواجه می کرد. با این همه ثبت الکترونیک برای من مثل فرزندی است که از بدو تولد تا بُرنایی و برومندی اش را شاهد بوده ام .

نکته ی مهم و اساسی ، وجود یک حلقه ی نامناسب در رَوَند تکاملیِ این طرح است و آن تائید نهایی اسناد با استفاده از اثر انگشت سردفتر بوده و هست .

من نمی دانم این تصمیم حاصل کدام دیدگاه حاکمیتی ، امنیتی و نظارتی است و اساساً با چه ضرورت ، وجه التزام به خود گرفته ، اما اینکه بنیان این طرح در شورای سیاستگذاری سازمان ثبت اسناد و املاک کشور بوده و در این شورا که در حکمِ قوه ی مقننه ی سازمان است ، به تصویب رسیده، حقیقتی انکار ناپذیر است .

مگر در مرحله ی تصویب که مدیران ارشد سازمان ثبت در آن نقش موثر داشته و ریاست محترم وقت سازمان جناب آقای دکتر تویسرکانی نقش موکد آن را به عهده گرفته اند ، بنده حضور داشته ام ؟ باری ، طرحِ تصویب شده به شورای توسعه فناوری و اطلاعات سازمان ارجاع شد ، باز هم بدون حضور و نقش پذیریِ بنده ، بعد از آن به معاونت توسعه فن آوری و اطلاعات سازمان واصل شد ، به منظور طراحی سیستم که در هیچکدام از این سه مرحله ، نه حضوری ، نه اقداماتی و نه حتی نقشی از اینجانب پیداست .

تنها وقتی که این طرح به کارگروه رسید ، بنده را فرا خواندند که دفاتری را به عنوان پایلوت معرفی تا طرح ثبت اثرانگشت سردفترِ دفترخانه در آنها اجرایی و عملی شود .

آنچه تاثیر حضور من بود ، بیان نظریات علمی و کارشناسی در تفکیک این طرح بود:

الف) ثبت حضور و غیاب سردفتر با استفاده از اثرانگشت سردفتر

ب) تائید نهایی اسناد با استفاده از اثرانگشت سردفتر

تاریخ و مدارک مثبتِ مثبوت به خوبی نشان می دهند که با چه جِدّ و جهد و جانی ایستادم تا بخش اول این طرح ، یعنی ثبت حضور و غیاب سردفتر با استفاده از اثرانگشت ، عملی نشود و آن را به معنی عدم اطمینان به مسئولیت پذیری و درست کرداریِ سرانِ دفاتر می دانستم و هنوز هم بر این باورم .

 

موضوع تاييد نهايي اسناد باثبت اثر انگشت سران محترم دفاتر نيز به اعلام نظر هيات مديره كانون موكول شد.

ظهر همان روز موضوع را در جلسه ي مورخه ي1397/07/28  هيات مديره ي كانون مطرح كردم كه از ابتدا با اين طرح مخالف ام. خوشبختانه سند اين قسمت از كلام من در رديف دو صورتجلسه ی باقي مانده از همان جلسه، مثبوت و مضبوط است. متعاقب اعلام نظر من، جناب دشتي اردكاني اعلام كردند که بناستكارگروهي حقوقي در سازمان ثبت تشكيل تا موضوع را همه جانبه بررسي كنند و به همین منظور جناب عظيميان به عنوان نماینده کانون دراين كارگروه تعیین شدند. البته بگذريم كه اين كارگروه هيچگاه تشكيل نشد(!) كه اگر صورت تحقق مي يافت شايد به خيلي از ابهامات دز اين زمينه پايان داده مي شد.

بار ديگر از بنده خواستند دفاتري را به عنوان پايلوت براي اجرايي شدن طرح ثبت اثرانگشت سران دفاتر اسناد رسمي معرفي كنم و چون امتناع كردم سازمان محترم ثبت اعلام کرد كه 70 دفترخانه را در سطح شهرستان هاي غير از تهران به عنوان پايلوت انتخاب كرده ايم.

نگراني و دغدغه ي بنده و ساير مشفقين و دلسوزان كه اعتباربخشي جمعي به دفاتر اسناد رسمي را مي طلبيم موجب شد تا اين طرح از مرحله ي پايلوت در استان تهران ، جمع آوري شود. حتي پایلوت موقت براي اجرايي كردن اين طرح در مدت زمان محدود، صرفاً 13 روز دوام آورد و بعد از اين 13 روز كه دفاتر پايلوت در تهران ، طرح ثبت اثرانگشت سردفتر را اجرايي كردند، نامه اي براي سازمان محترم ثبت، تنظيم شد كه: نظر به ايرادات، اشكالات و ابهامات رايج در اين طرح، پيشنهاد مي شود كه به وجه رعايت وجاهت قانوني فعاليت هاي سردفتري، اين طرح حتي از مجموعه ي پايلوت نيز خارج شود.

اینکه امروز عده ای بمبی تبلیغاتی فراهم کرده و این طرح را با نام "فرامرز جمشیدی" یکجا بر سر مخاطب ناگاه منفجر می کنند ، نیاز به روشنگری دارد . باید همینجا و برای ثبت در حافظه ی تاریخی دفاتر اسناد رسمی نوشته و گفته شود که ریاست محترم کانون سردفتران و دفتریاران همان زمان از ریاست محترم سازمان ثبت جناب آقای دکتر احمد تویسرکانی وقت گرفتند و جلسه ای با حضور روسای 30 کانون سردفتران و دفتریاران سراسر کشور ، هیات مدیره ی کانون سردفتران و دفتریاران مرکز و اعضای شورایعالی کانون ها و جوامع به محضر ایشان رفتیم و شاید بیشترین و روشن ترین سخنان در مخالفت با طرح اثر انگشت سردفتر از جانب بنده بود . ریاست عالیه ی وقت سازمان مخالفت را قبول نکردند و صرفا 15 روز اجرایی شدن طرح را به تعویق انداختند و در حقیقت امهال کردند تا کارگروه مربوط به بسط نظریات خود بپردازند .

پنج جلسه ی سه ساعته در این زمینه تشکیل شد که در آن چهره هایی شاخص چون معاونت محترم امور اسناد و سردفتران ، معاونت محترم توسعه فناوری اطلاعات ، مدیر کل محترم امور اسناد و سردفتران ، رئیس کانون سردفتران و دفتریاران اصفهان ، عضو هیات مدیره کانون سردفتران و دفتریاران قزوین و رئیس کانون سردفتران و دفتریاران استان سیستان و بلوچستان حضور داشتند .

بحمدالله جمله ی این عزیزان در صحت و سلامت به سر می برند . نه مثل آن تابلوی مثالی ابتدای این یادداشت که نتوان به آنها مراجعه و صحت و حقیقت ماجرا را از آنها سئوال کرد .

باز هم مخالفت خود را با اجرای طرح ثبت اثر انگشت سردفتر به "ای نحو کان" اعلام کردم . این بار هم مخالفتم به جایی نرسید . هر چند که جناب آقای دکتر هاشمی مقدم شرح جلسات کارگروه را به انضمام مخالفت من به وجه امانت به سمع و نظر ریاست عالیه ی سازمان رساندند و هر چند که این انتقال هم نتیجه بخش نبود و انجام این طرح ضروری دانسته شد .

به هر مصلحتي بود، اجرای این طرح، متوقف نشد تا عمر مسئوليت جناب آقاي دكتر تويسركاني و سكانداري شان بر سازمان ثبت به پايان رسيد و رهبري و رياست اين سازمان به جناب آقاي دكتر ذبيح الله خداييان واگذار شد.

در اولين جلسه با ايشان، من به نمايندگي از هيات مديره محترم كانون، گزارش كاملي از فرايند طرح اثرانگشت سردفتر، ارايه و با تاكيد بر مخالفت عمومي همكاران، توقف اين طرح را خواستار شدم.  در كنار اين درخواست توقف، دو طرح پيشنهادي نيز به عنوان جايگزين ارايه كردم كه فرمودند در اين باره فكر مي كنند و البته هنوز هم منتظر تصميم ايشان هستيم.

باري تندبادها و طوفان هاي تهمت كه خاستگاه طرح ثبت اثرانگشت را في الجمله به "فرامرز جمشيدي" اختصاص دادند، از من گذر كردند و من به سلامت ماندم چون هر كسي كه به اندازه ي يک بند انگشت به عمق اين طرح توجه مي كرد، متوجه مي شد كه نه وزن من در تاثيرگذاري اين طرح فراگير ملي ، آنقدر است كه بتوانم به عنوان صاحب تصميم قلمداد شوم و نه اساساً اين طرح از حيث جامعيت علمي، چنان است كه هنجارهاي جامعه ي دفاتر اسناد رسمي را دربرگيرد. آینده ثابت خواهد کرد که چه بخواهيم و چه نخواهيم طرح ثبت اثرانگشت سران دفاتر اسناد رسمي متوقف خواهد شد و علت آن هم تنها و تنها يك چيز است؛ همان چيزي كه من در نامه ي مورخ 8/9/97 براي معاونت محترم قوه ي قضاييه و رييس معزز سازمان ثبت اسناد و املاك كشور نوشتم كه يك پاراگراف از آن با فونتي ضخيم تر و صدايي رساتر مشخص شده بود كه:

((آنچه همكاران من را در سراسر كشور، منقلب و ملتهب نموده است، "گذاشتن" اثر انگشت نيست ، بلكه "برداشته شدن" اعتماد حاكميت از عملكرد اوست !)).

نکته ی بسیار بسیار مهمی را در باره ی این طرح می گویم و سخنم را ختم می کنم :

1 – خلاف آنچه مغرضین گفته و نوشته و نشر داده اند ، مخالفین طرح ثبت اثر انگشت سردفتر ، نه افرادی معاند ، بلکه سردفترانی شریف ، جان آگاه و دلسوزند که تجربه ، سابقه ، عشق ، سواد ، فهم ، فضل و فکر خود را در این زمینه به عنوان پشت و پناه مخالفت خویش ارائه کرده اند . آنها معتقدند و بر این اعتقاد پا می فشارند که ثبت اثر انگشت سردفتر به همان اندازه که از نظر حاکمیتی سازمان ثبت موجب اعتبار بخشی به اسناد رسمی تلقی می شود ، از وجاهت و اندازه ی اعتبار دفاتر اسناد رسمی ، بالاخص شخص سردفتر می کاهد .

2 – هر چند بنده مخالفت خود را با صدای بلند و قامتی بلندتر در جلسات متعدد کارگروه و نزد روسای محترم سازمان ثبت اعلام کرده ام و هر چند این مخالفت فعلا و تا این تاریخ به جایی نرسیده ، اما مگر می شود حسن نیت ، سعه ی صدر ، رویکرد مثبت ، نگاه عالمانه و کارشناسی ، دغدغه مندی و مسئولیت پذیری جنابان آقایان : دکتر ذبیح اله خدائیان ، دکتر هاشمی مقدم ، دکتر کارگر و دکتر مرادی را در این زمینه نادیده گرفت و انکار کرد ؟

 

دغدغه ها

 

سخنم روی پایان به خود گرفته اما هنوز چیزی انگار مثل خون به جوش آمده در رگ های تعهد من در جریان است و آن ، طرح ها و دغدغه هایی است که طی 45 سال کار در دفاتر اسناد رسمی در نهاد من شکل و در مدت 3 سال عضویت در هیات مدیره کانون سردفتران و دفتریاران مرکز ، نضج و قوت گرفته است . این را من نه به عنوان تیتر تبلیغاتی و تیزر تلویزیونی و نه به عنوان حرف های سربسته و درگوشی ، بلکه در مقام دغدغه هایی جاندار و با هویت مطرح می کنم :

در مدت همکاری ام با هیات مدیره کانون ، چند طرح جامع را با مطالعه و تحقیق کارشناسی ، تهیه و تدوین کرده ام که اگر انتخاب شوم ، قطعاً و با مدد الهی و همکاری شما شایستگان سردفتری و دفتریاری به مرحله ی اجرا خواهم گذاشت . عناوین این طرح ها را به دقت بخوانید و در عمق و ژرفای آن تأمّل و تفکر فرمایید :

1)    طرح نرم افزار جامع کانون سردفتران و دفتریاران مشتمل بر :

 

الف – سند چشم انداز توسعه ی فن آوری اطلاعات و ارتباطات

 

 

ب – سند معماری سیستم های کاربردی

 

 

ج – طراحی مفهومی مرکز داده

 

 

د- سند معماری فناوری

 

 

2)    طرح واگذاری برخی خدمات حوزه ی ثبت شرکت ها و مؤسسات غیرتجاری به دفاتر اسناد رسمی

 

 

 

3)    طرح تقسیم اسناد خودرو

 

 

که در مورد اخر ، لازم است گفته شود دغدغه ها و آرزوهایی نیز دارم که دل ام می خواهد یا خود به اجراء و انجام برسانم و یا یاری کنم تا دیگران جامه ای از عمل بر تنِ این آرزوها بپوشانند .

اول اینکه فکر می کنم اگر با استفاده از سامانه ثبت الکترونیک اسناد ، طرح تقسیم اسناد خودرو عملیاتی شود ، اولاً خواسته ی جمع کثیری از همکاران من برای تقسیم و توزیع عادلانه ی اسناد خودرویی محقق می شود و ثانیاً مفاسدی را که هم اکنون در ارتباط با تنظیم اسناد خودرو به چشم می خورند ، کم و کاست و کوتاه می کند . این را بگذارید کنار برخی معایبی که در مراکز تعویض پلاک خودرو ، خودنمایی می کنند و وجود انکار ناپذیر افرادی که با روحیه ی دلالی و واسطه گری چهره دفاتر اسناد رسمی را مخدوش می کنند ، اگر این طرح و پیشنهادِ بنده عملیاتی شود ، وجاهت و وزانت دفاتر اسناد رسمی در این زمینه آشکارتر خواهد شد .

دو مطلب مهم و اساسی ديگر نيز مدنظر من است كه چه باشم و چه نباشم حقيقت هايي عريان و انتظاراتي آشكارند كه بايد آنها را در منظر توجه و مدار تصميم قرار داد:

1)    اموربانوان :

چند دهه از حضور و فعالیت بانوان در سِمت های سردفتری اسناد رسمی و دفتریاری می‌گذرد. به خصوص در سال های اخیر  تعداد قابل توجه و فزاینده ای از بانوان، پست های سردفتری و دفتریاری را دراختیار گرفته اند. به نحوی که هم اکنون حدود یک چهارم دفاتر اسناد رسمی تهران را بانوان  سردفتر اداره می کنند. علیرغم تلاش گسترده و موفقی که زنان برای تصدی سمت های سردفتری و دفتریاری از خود نشان داده اند، متاسفانه قوانین و مقررات شغلی حاکم و همچنین عملکرد نهادهای بالادستی نه تنها حمایتی از زنان شاغل در این حرفه به عمل نمی آورند، بلکه تبعیض‌هایی هم علیه زنان اعمال می کنند. برای نمونه با وجود آنکه زنان و مردان سردفتر تکلیف یکسانی در پرداخت ده درصد از درآمد حق التحریر خود به عنوان حق بیمه و بازنشستگی به صندوق بیمه کانون دارند، آیین نامه بیمه و بازنشستگی کانون سردفتران و دفتریاران، با به کاربردن تعبیر  «عائله تحت تکفل» در تعریف افرادی که از مزایای بیمه و مستمری استفاده می کنند، افراد خانواده زنان سردفتر را  از استفاده از مزایایبیمه درمانی و نیز مستمری فوت ، محروم کرده است. (گفتنی است علیرغم آنکه آیین نامه اصلاحی در کانون تصویب شده و از دوسال پیش برای تصویب توسط قوه قضائیه  به سازمان ثبت اسناد و املاک کشور  ارسال شده است، متاسفانه هنوز به نتیجه نهایی نرسیده است) .

علاوه بر این هیچ یک از  امتیازات قانونی که برای بانوان شاغل در دستگاه‌ها و نهادهای مختلف در نظر گرفته شده، برای بانوان سردفتر و دفتریار پیش بینی نشده است. از جمله زنان سردفتر و دفتریار علیرغم دشواری وظایف شغلی، از امکان بازنشستگی پیش از موعد، که زنان شاغل مشمول صندوق های بیمه و بازنشستگی مختلف کشور از آن برخوردارند، محرومند.  متاسفانه  در استفاده از مرخصی‌های قانونی نظیر مرخصی‌استحقاقی و مرخصی زایمان هم آنقدر موانع و پیچیدگی‌های اداری وجود دارد که زنان سردفتر و دفتریار حتی از استفاده آسان و بی دردسر از این امکان اولیه انسانی هم محرومند. موضوع الزام به فعالیت در شش روز هفته و عدم تعطیلی پنجشنبه ها هم گرچه مشکل بیشتر شاغلین این صنف است، اما  برای زنان سردفتر و دفتریار برجسته تر و چالش برانگیزتر است. بنابه این مراتب به نظر می‌رسد اتخاذ دو دسته اقدامات ، ضروری و اجتناب ناپذیر باشد :

اول اقداماتی جهت رفع تبعیض‌ها علیه زنان سردفتر و دفتریار(در زمینه مزایای شغلی و بیمه و مستمری) .

دوم انجام اقداماتی جهت برقراری امتیازات ترجیحی (تبعیض مثبت) به نفع زنان در زمینه ی تسهیل استفاده از مرخصی ها، تعطیلی پنجشنبه ها و بازنشستگی پیش از موعد.

 

2)    اموربازنشستگان :

پیش از هر چیز توقع بر آن است که بازنشستگی به عنوان از کارافتادگی و خاتمه ی خدمت تلقی نشود . بلکه بازنشستگان جامعه ی بزرگ سردفتری و دفتریاری به عنوان سَروهای سایه گستر و درختان مثمر و کهنسالی تعریف شوند که بعد از بازنشستگی نیز می توانند محل مراجعه ی سالم ترین مشاوره ها قرار گیرند . بنابر این به مراجع قضایی پیشنهاد می شود که از میان سردفتران و دفتریاران بازنشسته ، مطلع ترین شان به عنوان کارشناس در داوری ، مشاورات در اختلافات خانوادگی ، امور املاک و جز این مورد استفاده مجدد قرار گیرند و یا به عنوان کارشناس به سازمان ها ، نهادها ، ارگان ها ، شرکت ها و بانک های خصوصی معرفی شوند تا به نحو شایسته از اعلام نظرهای مشورتی ، آموزشی و بازرسی آنها استفاده ی هر چند بهتر و فزاینده تر صورت پذیرد . که اگر همکاران بازنشسته ی ما به عنوان نیروهای بالقوه و بالفعل مورد توجه کانون سردفتران و دفتریاران قرار گیرند ؛ اگر تعاون و همیاری موثری میان جامعه ی بازنشستگی ایجاد شود ؛ اگر حداقل مکانی مختص و دائمی و مشخص با تجهیزات کامل اداری به ایشان اختصاص یابد ، اگر یک یا دو نفر از همکاران بازنشسته در جلسات هیات مدیره به عنوان ناظر آگاه حضور یابند تا در جریان تصمیمات و مصوبات قرار گیرند و اگر بودجه ای معقول و مکفی و محاسبه شده تحت عنوان وام به بازنشستگان محترم ، تعلق گیرد تا در ایام پیری ، "دستگیری" و در روزگار ناخوشی و بیماری ، "توجهی و تیماری" برای این جماعت شریف به شمار آید ، خانه ی آبادی برای بازنشستگان محسوب می شود که اگر چه امروز برای بازنشستگان است ، اما فردا خودِ تصویب کنندگان و سازندگان این منزل در آن سکنی خواهند گرفت .

 

و اما پایان کلام ...

 

رسيديم به پايان كلام كه اميدوارم هم با حُسن ختام اين متن وهم با حُسن عاقبت براي من و همه ي شما عزيزان همراه باشد. اين را گذاشتم آخر كار بگويم كه مثل تكه ي بزرگ شيريني يا قسمت مطبوع و خوشمزه غذايي كه تناول مي كنيد، در جام جانتان بنشيند:

من مي گويم مگر روز جمعه، انتخابات دوره ي ششم برگزيدن هيات مديره ي كانون سردفتران و دفترياران مركز برگزار نمي شود؟ مگر روساي دفاتر اسناد رسمي و دفترياران محترم حق شركت و حق انتخاب در اين انتخابات ندارند؟ مگر كسي در ايران هست كه منكر هوشمندي، درايت، سواد و خردمندي مثال زدني سران دفاتر اسناد رسمي باشد؟ خب، پس خيال ام جمع است كه آنها كه در اين انتخابات شركت مي كنند افراد آگاهي هستند كه خودشان خيلي خوب، خادمين، فعالين، موثرين، مشفقين و معتمدين را در ميان كانديداهاي اين دوره از انتخابات كانون مي شناسند و انتخاب هم مي كنند.

من به همين آگاهي و بصيرت و به همين عيار انصاف و مروت همكاران ام، دل خوش دارم. در انتخابات شركت مي كنم و از اين به بعدش را هم چونان هميشه ، بوم قلب ام را به قلم تواناي كردگار مي سپارم و هم از او مي خواهم كه سرنوشت ام را خوش بنگارد كه چه زيبا صورتگر و تصويرگري است آن نقاش ازلي و ابدي.

 پندی از حافظ شیراز دارم که بد نیست شما هم بخوانید و جایی در کنج گنج دلتان حفظ اش کنید :

 

هاتفی از گوشه ی میخانه دوش                        گفت ببخشند گنه ، می بنوش

لطف الهی بکند کار خویش                                 مژده رحمت برساند سروش

گر چه وصالش نه به کوشش دهند                    هر قدر ای دل که توانی بکوش

لطف خدا بیشتر از جرم ماست                        نکته سربسته چه دانی ، خموش

 

 

تیر ماه یکهزار و سیصد و نود و هشت

به روایت تقویم خورشیدی

فرامرز جمشیدی

بنچاق