پیوندهای مهم

 

 

  

 
 

  

 


 

X
اخبار

رقابت می توانست برادر دوقلوی رفاقت باشد، اگر...

دست یاریِ همه ی آن ۱۲۰ نفر را به تشکر و سپاس می فشارم که نه به من ، بلکه به سابقه ی کاری و خدمتگزاری من رای دادند ؛ همان ها که موج مسموم دروغ ها را پس زدند ؛ همان ها که "اثر انگشت" مرا پای سندهای ساختگی جَوسازی علیه سازمان ثبت و دفاتر اسناد رسمی ندیدند . همان ها که آنقدر "فهمیده" بودند که تانکِ تهمت ها را منفجر کردند ! همان ها که به شکوفه باران راستی و درستی ، بیشتر اعتقاد دارند تا برف های مصنوعی شادی، در جشن قربان کردن یک همکار و غیبت کردن سر کلاس رضایت کردگار .
پنج شنبه 20 تير 1398
2890

 

بسم الله النور

 

 

 

 

 

در فیلم "دار و دسته های نیویورکی" اثر تحسین شده ی مارتین اسکورسیزی (محصول ۲۰۰۲ میلادی) دیالوگ های ماندنی و تاثیر گذار وجود دارند . یکی از آنها موقع انتخابات ، برای انتخاب کلانتر است .

مرد اول : ما از هر رای دهنده ، دو – سه بار رای گرفته ایم . الان 3000 تا هم بیشتر از تعداد رای دهندگان رای داریم .

مرد دوم : بُکُنش 20 هزار تا ، 30 هزار تا . ما بُرد نمی خواهیم . یک پیروزی بزرگ لازم داریم .

مرد اول : اما تعداد رای ها از رای دهنده ها بیشتره !

مرد دوم : اولین قانون سیاست اینه که نتیجه ی انتخابات را رای دهنده ها مشخص نمی کنند ؛ شمارش کننده ها مشخص می کنند ؛ شمارش کننده ها !

و این مصیبت هر جامعه ای است که مثل نیویورکی های بومی که سردسته شان "بیل کاتینگ قصاب" (سردسته ی آشوبگران بومی) است به اصول مشارکت اجتماعی ، رقابت سالم ، احترام به آراء ، پاک بودن فضای انتخابات، دوری از شعار زدگی ، داشتن برنامه های روشن و راهگشا و نظایر آن ، پای بند نیستند . اینها به نتیجه نیویورکی انتخابات اعتقاد دارند که آمیزه ای از زر و زور و تزویر است .

جمهوری اسلامی اما (که این فاصله ای است به اندازه ی همه ی ارزش های خونپالایی که پشت و پناه اش یک دریا دلدادگی ، دینداری و ارزشمداری است) به عنوان نظامی مردم نهاد ، یکی از مهم ترین افتخارات اش برگزاری انتخاباتی است که به اندازه ی همین چهل سالگی یا کمی بیشتر ، مردم را پای صندوق های رای فراخوانده تا آنچه از صندوق های سپید آراء بیرون می آید ، چیزی جز سپیدی صداقت و پاکی امانتداری نسبت به انتخاب رای دهندگان نباشد .

این را گفتم برای همان تعداد اندکی که فکر می کنند انتخابات هیات مدیره ی کانون سردفتران و دفتریاران چیزی غیر از همان پیکره ی پاک و غیر از همان پیوند پُر مِهر با همین مردم و آراء ایشان است .

جمعه ای که گذشت و در شمارش برگ های تقویم عمر ما چهاردهم تیر ماه 1398 بود ، رنگ قرمز صفحه ی جمعه که روز تعطیل را نشان می داد ، اتفاقا برای روسای دفاتر اسناد رسمی و دفتریارانشان روز خواب و استراحت نبود . حیاط کانون سردفتران و دفتریاران از حیات فکر و اندیشه ی همکاران ما لبریز بود و "مطهری" خیابانی به وسعت همه ی آن معرفت های "مطهری" که در خانه نماندند و گرم تر از تابستان و پرجوش تر از تیرماه به صحنه آمدند .

فرامرز جمشیدی نیز یک نفر از نامزدهای انتخابات بود که خیلی قبل از این تیر ماه ، تیرهای زهرآگین تهمت را چشید ، اما قلب اش یقین داشت که صندوق انتخابات جای سکه های تقلبی "قلب حقیقت" نیست .

انتخابات سپری شد و اگر چه در تابستان ، اما سیاهی به روی زمستان سرد و بی روح دروغ ماند و به این زودی ها هم از بین نمی رود .

چهل و چهار نفر کاندیدا شدند تا خود را در ویترین واقعیتی به نام انتخابات قرار دهند . نفر اول و نفر چهل و چهارم جملگی عزیزند . سلامت این انتخابات ، تا حدی بود که همان ۱۷ نفری که در میان نامزدهای انتخابات قرار نگرفتند هم آنقدر هوشیار و بصیر بودند که جای دلخوری را با دلواپسی عوض کنند ؛ اسب عصیان در میدان انتخابات ندوانند ؛ غرور و تعصب را کنار بگذارند ؛ ریشه های رفاقت و همکاری را مراقبت کنند ؛ خوشه های خشم نچینند ؛ خرمگس معرکه را لعنت کنند، تا بالاخره چهره ی خود را در قاب زیبای انتخابات به یادگار بگذارند .

حالا که طوفان تهمت و تندباد توهین ها فرو نِشسته ، معلوم شده که تیغ تبلیغ های سوء ، رگ های روشن آگاهی را نمی بُرد ! و معلوم شده که در بازار انتخابات ، صداقت را بیشتر می خرند تا کالای دروغ !

من روی پله ی پانزدهم ایستادم . بالاسری ها مِهتر و پایین تر ها بهترند ، این را تربیت خانوادگی من آموخته که رقابت می تواند برادر دوقلوی رفاقت هم باشد ، وقتی نخواهیم وجدان بفروشیم و امتیاز بخریم ! مردم ما در هیچ انتخاباتی به صورتک های خندان رای نداده اند ، بلکه چهره های حقیقت گو و صادق را شناخته اند .

من یقین دارم از میان این ۱۵ نفر که کمی بالاتر نشسته اند تا از میانشان هفت نفر سدره نشین هیات مدیره ی کانون شوند ، قانونمدارها برگزیده خواهند شد . یعنی آنها که برای باقی ماندن حُرمت سند رسمی ، رسما تا پای جان می ایستند تا آرامش دفترخانه ها را حفظ کنند و سازمان ثبت اسناد و املاک را جان پناه اِسنادی مالکیت هموطنان ما قرار دهند . آنها که به بالای سربرگ های دفترخانه شان نگاهی دقیق و عمیق می کنند که اگر نام سازمان ثبت اسناد و املاک کشور بر آن درج شده ، یعنی نباید روی شاخه ای نِشست و بُن آنرا بُرید . باید به قلم های سلیمی افتخار کرد که آبروی کاتب بالعدل می شوند و هم محله ای آدم های ساعی و با صداقت اند .

فرامرز جمشیدی نفر پانزدهم انتخابات هیات مدیره ی کانون سردفتران و دفتریاران با ۱۲۰ رای از میان قریب ۸۰۰ رای ماخوذه ، اینک چند "تشکر" بدهکار است :

1 – قدردانی می کنم از همه ی آنها که به عنوان "رای دهنده" رسمیت این انتخابات را رقم زدند . همان ها که پای خواب رفته ی همت را تکان دادند و در انتخابات شرکت کردند .

2 – حق شناسی می کنم از همه ی آنها که خود را در مدار و منظومه ی انتخابات قرار داده و کاندیدا شدند ؛ چه آنها که ستاره شدند و در سپهر انتخابات باقی ماندند و چه آنها که کنار رفتند ، اما شهاب یادشان در حافظه ی این آسمان به روشنی باقی ماند .

3 –  تشکر می کنم از اَدمین های گروه های مجازی که حقیقی ترین جانمایه های گرمی و "انرژی هسته ای" کانون سردفتران و دفتریاران بوده و هستند .  4 – مبارک باد می گویم به ۱۴ نفری که بالاتر از من ایستاده اند به حُکم شایستگیِ کلمه ی "انتخاب" ؛ انتخابی که برگه هایش بیداری رای دهندگان است .

5 – و دست یاریِ همه ی آن ۱۲۰ نفر را به تشکر و سپاس می فشارم که نه به من ، بلکه به سابقه ی کاری و خدمتگزاری من رای دادند ؛ همان ها که موج مسموم دروغ ها را پس زدند ؛

همان ها که "اثر انگشت" مرا پای سندهای ساختگی جَوسازی علیه سازمان ثبت و دفاتر اسناد رسمی ندیدند . همان ها که آنقدر "فهمیده" بودند که تانکِ تهمت ها را منفجر کردند !

همان ها که به شکوفه باران راستی و درستی ، بیشتر اعتقاد دارند تا برف های مصنوعی شادی، در جشن قربان کردن یک همکار و غیبت کردن سر کلاس رضایت کردگار .

آخرِ کارِ این انتخابات را هم تصمیم هوشمندانه ی رئیس محترم سازمان ثبت اسناد و املاک کشور و معاونین و مشاورین دلسوز ایشان شیرازه بندی می کند و من سخت امیدوارم تمبر توجه کسانی روی این پُست بِنشیند که بیش از همه موقن به قوانین و مومن به اصالت راستین سازمان ثبت و دفاتر اسناد رسمی هستند .

سه سالِ سخت در انتظار آن هفت نفر است و چون می دانند در زمینی ناهموار و دریایی طوفانی و صحرایی پُر خطر گام نهاده اند، پس از هم اکنون برای صیانت از کیان افراشته ی دفاتر اسنادرسمی و پایداری کانون سردفتران و دفتریاران ، به اندازه ی کافی کارایی ، هم افزایی ، سواد ، تجربه و ایمان ذخیره کرده اند . من آن هفت نفر را به هفت آیه ی مبارکه ی فاتحه الکتاب می سپارم و حافظانه دعایشان می کنم :

یارب این قافله را لطف ازل بدرقه باد

که از او خصم به دام آید و معشوقه به کام

 

بیستم تیرماه یکهزار و سیصد و نود و هشت

به روایت تقویم خورشیدی

     فرامرز جمشیدی

 

 

 

 

 

بنچاق