گفتگوی اختصاصی بنچاق با آقای مسلم آقاصفری (بخش دوم)
آنچه كه می گويم فقط يك قصه است كه از زبان پيشينيان شنيده ام وهيچ واقعيتي در آن نيست .شخصيت هاي قصه كاملا خيالي هستند وهرگونه شباهت بين اسامي آنان واشخاص واقعي كاملا تصادفي است. مي گويند در رژيم سابق براي اولين بار پستي ايجاد كردند بنام ((وزير مشاور))كه شريف العلماي خراساني بعنوان اولين وزير مشاورانتصاب گرديد .اين همزمان بود با دوران وزارت دادگستري الموتي كه گويا تمايلات كمونيستي داشت وافكارش در تضاد با شريف العلما بود .شريف العلما كه هم تحصيلات حوزوي داشت وهم تحصيلات دانشگاهي عموما در مجالس ومحافل ودر مباحث، به وزير دادگستري میدانی نمي داد واينگونه بود كه وزير تصميم مي گيرد تا شريف العلما را از سكه بيندازد وحال كه نمي تواند شخصا با اومقابله ومناظره كند او را كه عضو هيئت مديره كانون هم بود بايد به بي اعتباري همكارانش بي اعتبار نمايد واينگونه بود كه انبوهي افراد كم دان سردفتر شدند.
بنچاق : البته من و خواننده های این گفتگو ،آن مقدار تأثیراتی که شما در کار داشتید و دارید را به خاطر داریم . این سؤال را فقط از این نظر پرسیدم که شاید شما به نکته ای که در ذهن خودتان برجسته تر باشد اشاره کنید و الا کارنامه ی شما بسیار پربار است . حداقل من به عنوان یکی از افرادی که در دفترخانه ، سال های زیادی است که خدمت می کنم ، این مطلب را احساس کردم . لطفا در خصوص تهیه ی لیست اسامی ممنوع المعامله ها بیشتر توضیح دهید . این در زمانی بود که حضرتعالی سردفتر بودید . این زحمت را به اتفاق دوستانتان کشیدید . کار بسیار مؤثر و ماندگارو راه گشایی بود . همکارانتان در این فعالیت ها چه کسانی بودند ؟
آقاصفری : برای روشن شدن موضوع توجه شما را به یک نکته جلب می کنم : من و آقای سیروس دوتایی آن زمان تصمیم گرفتیم که اول اسامی ممنوع المعامله دفاترمان را کارتکس کنیم ، مثل کاری که بعضی از بانک های قدیمی اطلاعات حساب های جاری مردم را در کارت هایی داشتند .
بعد من فکر کردم که اگر ما داریم چنین زحمتی را می کشیم چرا فقط خودمان استفاده بکنیم ؟ چرا دیگران هم استفاده نکنند ؟ این فکر را با آقای سیروس و آن زمان آقای رضا زندی سردفتر 78 تهران مطرح کردم و آنها هم فکر را پسندیدند و تشویق مون کردند و سه تایی شروع کردیم به کار کردن ابتدائاً و بعد هم دوستان بسیاری یاری کردند ما را آقای جمشیدی عزیز ((مسعود جمشیدی)) بسیار لطف کردند و عرض کردم خدمت شما که ایشان چیزی حدود 2 سال بعد از ظهرها دفترشان را در اختیار ما گذاشتند دفترشان منظورم کل ساختمان دفترش ، نه اینکه فقط یک دفتر! ما در آن جا 2 سال بعد از ظهرها فعالیت می کردیم . آقایان متعددی که می ترسم اگر ذکر نام بشود بعضی هاشان را فراموش بکنم .
بنچاق : نیازی نیست ، این تعدادی که شما گفتید را ما به خاطر می سپاریم . شما عضو دادگاه انتظامی سردفتران هم هستید .
آقاصفری : عضو دادگاه تجدید نظر .
بنچاق: هم دادگاه بدوی بودید یک موقعی و هم دادگاه تجدید نظر . در طول هفته ، ماه ، سال چند پرونده به دادگاه ارجاع می شود ؟
آقاصفری : ارجاعات پرونده ها به دادگاه ضابطه ای ندارد ، دلیلش هم این هست که ما در دادگاه انتظامی خودمان را مقید به این نمی بینیم که تعداد معینی پرونده را رسیدگی بکنیم ، بلکه خودمان را مقید به این می دانیم که در حد ممکن به یک یقین برسیم از جهت وقوع تخلف یا عدم وقوع تخلف . به همین دلیل بعضاً پرونده هایی در طولانی مدت پیش ما می مانـَد و گاهی هم پرونده هایی هست که از جهت اینکه تخلف بسیار سطحی بوده است به سرعت رسیدگی می شود ، البته به غیر از مواردی که قانون الزام کرده است که آن پرونده ها به صورت فوری و خارج از نوبت رسیدگی بشود مثل پرونده هایی که مربوط به مادـه ی 42 هست و باید سلب صلاحیت بشود . غیر از آن معمولاً پرونده ها تابع کمیت نیست ، باید بیشتر به کیفیت بپردازیم اما به طور معمول تصور می کنم در طول سال بین 600 تا 800 پرونده رسیدگی بشود .
بنچاق : ماشاءالله . در بین پرونده هایی که منجر به صدور رأی می شود آیا آمارو درصدی از تبرئه یا محکومیت همکاران سردفتر و دفتریار دارید ؟
آقاصفری : نه ، الان حضور ذهن ندارم اما آمار تبرئه بسیار بالاترست ...
بنچاق : از میزان محکومیت .
آقاصفری : بله . حالا شاید خیلی ها فکر بکنند که ... آخه یک وقتی دوست بزرگواری آمده بود سر به سر ما گذاشته بود و گفته بود این دادگاه تجدید نظر در اصل دادگاه تخفیف نظر هست . حالا ما آنچه که لازم بود در پاسخ خدمت شان عرض کردیم اما چند نکته را باید در دادگاه بهش توجه کرد : 1) اولاً سردفتری که به رأی دادگاه بدوی اعتراض می کند یک دلیلش این هست که دلش می خواهد در حد ممکن عدالت در مورد او بیشتر رعایت بشود . دوم ) علاقه مند هست که محبت و عطوفت در مورد ایشان لحاظ بشود . به همین مناسبت اگر پرونده ای بیاید به دادگاه تجدید نظر ، ضمن اینکه حالا چنین اختیار قانونی ای وجود ندارد یا فرض بکنیم که حالا اگر وجود هم می داشت با او با شدت بیشتری برخورد می شد آیا این با اصول اخلاقی، انسانی و عاطفی و اجتماعی همخوانی می داشت ؟ قطعاً نمی داشت . به همین دلیل دادگاه تجدید نظر با عطوفت بیشتری به پرونده ها رسیدگی می کند.
آنچه که من عرض کردم عمدتا در دادگاه تجدید نظر هست ، نه در دادگاه بدوی . در دادگاه تجدید نظر بیشتر نگاه ، نگاه محبت آمیز هست ، نگاه ارشادی است تا نگاه تنبیه ای ، ضمن اینکه متأسفأنه دادگاه های بدوی ما هم یک مقدار شدیدتر از آنچه که حق موضوع هست عمل می کنند . شاید گفتن این خاطره خیلی بی جا نباشد که سردفتری محکوم به انفصال شده بودند به جهت اینکه ناودان پشت بام دفترش متمایل به سمت بایگانی بوده است . خب شما توقع داشتید که حالا مثلاً دادگاه تجدید نظر با یک چنین پرونده ای چه برخوردی بکند ؟ باید رأی را تأیید می کرد ؟
بنچاق : عمده ی تخلفات همکاران در کدام قسمت است ؟
آقاصفری : عمدـه ی تخلفاتی که منتسب می کنند به همکاران ما مسائل بسیار شکلی ای است که من تصور نمی کنم اصلاً اینها می بایستی کارشان به دادگاه می کشید .
عرض میکنم : پرونده ای را مطالعه میکردم دیدم در گزارش آمده است که سردفتر 4 تا ثبت را امضاء نکرده است . من هیچ یادم نمی رود که یک وقتی یک بازرس محترمی از بازرسی کل کشور آمده بود توی دفتر من ، بعد از اینکه چقدر محترمانه برخورد کرد گفتش که فلان کس من می روم و فردا می آیم . گفتم خب این همه راه تشریف آورید ، تشریف داشته باشید . گفت نه ، می روم فردا می آیم . آن آدم محترم چی می خواست به من بگوید ؟ می گه خب آقا اگه سوراخی ، سنبه ای ، نمی دانم امضاء نشده ای داری این را جمع و جورش بکن . آقای کارشناس ، آقای بازرس ، آقای امور اسناد ، آقای جانشین دادستان که این همه پروسه را طی کردید که به اینجا برسونید که آقای سردفتر 4 تا دونه ثبت را امضاء نکرده است . خب همان جا بهش می گفتید که این را امضاء بکن ، اگر او تمرد می کرد یک بحث جداگانه ای بود . بسیاری از پرونده ها عمدتاً این گونه موارد است . اما با کمال تأسف باید این نکته را هم بگویم که در چند وقت اخیر که شرایط اقتصادی دفاتر اسناد رسمی به هم ریخته است ، به خاطر عدم رعایت قانون در گزینش سردفترها، به خاطر اینکه در سال 86 با چشم بستن بر روی مادـه ی 5 قانون دفاتر اسناد رسمی تعداد قابل توجهی سردفتر آمدند توی بازار کار ... ببینید ساده بهتون بگویم ، می دانید چه اتفاقی افتاد ؟ یک گـِرده نان بود که سردفتری با آن خودش را و همکارانش را ارتزاق می داد ، آمدند این گرده نان را نصفش کردند . وقتی چنین اتفاقی افتاد هیچ کدام از آن دو سردفتروهمکارانشان سیر نشدند . نه آن یکی نیمـه ی دوم را گرفته بود و نه آن ی که نیمـه ی اول در اختیارش بود ، هیچ کدام سیر نشدند . در نتیجه اتفاقی که افتاد این بود که بعضی ها تمایل به این پیدا کردند که کمی خارج از حد معمول روال کارشان را تغییربدهند. سفید امضاء اسناد اتومبیل در تهران و بسیاری از شهرستان ها اتفاق افتاد . بعد از آن موارد شکلی که عرض کردم که اکثریت تخلفات انتسابی به سردفترها بود ، یک اقلیتی هم این روش را داشتند که قسمتی از پرونده ها هم مربوط به اینها می شده است که البته ... نمی دانم جای این حرف گفتنش اینجا هست یا نه ؟ چون یک وقتی به من یک کسی می گفتش که آقا بگیرید ببندید و پدر اینها را دربیاورید اما من فکر می کنم که آن سردفترهایی که اینگونه عمل کردند ، گیرم که همه شان را گرفتیم و به شدیدترین مجازات که انفصال دایم یاسلب صلاحیت باشد محکوم کردیم . آیا توقع جامعه نسبت به تقاضای سند مجعول از بین می رود ؟ بالاخره آن حضراتی که تا دیروز می آمدند پیش من سردفتر متخلف سفید امضاءبگذار ، حالا وقتی دیگر من نباشم و بنده را از بین بردند از نظر کاری، سراغ کس دیگری خواهند رفت . این گونه نیست که زمینه از بین رفته باشد . باید آن زمینه ها را در جامعه از بین برد . حالا یکی از آن زمینه ها هم متـأسفانه عدم امکان ارتزاق صحیح و درست برای یک دفتر اسناد رسمی و پرسنلش است ، این زمینه ها اگر از بین نرود این بگیر و ببندها مشکلی را حل نخواهد کرد . آن دوستانی هم که رگ گردنشان را باد می کنند که "آقا این چه حرفی است اگرنداشتی که نمیتوانی از دیوار مردم بالا بروی"که راست هم میگویند ولی از توی ماشین بنزشان وآپارتمان مدرنشان این شعارها را می دهند .واقعیت فقر آن است که مولا علی علیه السلام به آن اشاره دارند .
بنچاق : ممنونم . گرچه همه می دانند اما مقدمه ی سئوال بعدی ، بفرمائید سِمَت فعلی شما در هیئت مدیره چی هست ؟
آقاصفری : نایب رئیسم .
بنچاق : و ضمناً روابط عمومی کانون هم با شماست .
آقاصفری : مسئولیت روابط عمومی هم با من است .
بنچاق : ارزیابی شما از روابط عمومی کانون چیست ؟
آقاصفری : ببینید گرفتاری ما در روابط عمومی کانون مثل گرفتاری ما در روابط عمومی همه ی سازمان های دیگر هست . تعبیر و تفسیری که مدیران تشکیلات از روابط عمومی دارند با آنچه که مدیران روابط عمومی از روابط عمومی دارند بسیار متفاوت است . مدیران تشکیلات از روابط عمومی انتظارشان یک بلندگوی تبلیغاتی است . توقعشان این هستش که اگر آنها یک کار، یک کار خیلی کوچیکی انجام دادند روابط عمومی برایشان این را بسیار وسیع ، گسترده تبلیغات بکند و در همه جا بیاورد در رسانه ها و اینها ، اما مدیران روابط عمومی ها به طور کلی همچین نظری در خصوص وظایف روابط عمومی ندارند . مدیران روابط عمومی معتقد هستند که روابط عمومی ها رابطی بین مردم و مسئولین هستند ، وظیفـه ی روابط عمومی ها انتقال خواست مردم از یک مدیر هستند ؛ یعنی همان مردمی که همیشه به راحتی دسترسی به مدیر ندارند . این معضل در کانون سردفتران هم هست . من به عنوان مدیر روابط عمومی اعتقادم بر این هست که وظیفـه ی من آنی هست که مدیران روابط عمومی ها تصور می کنند و مسئولین کانون غیر از این توقع دارند . توقع دارند به محض اینکه فرض بکنید آن ها در یک مجلس عصرانه ای هم مثلاً شرکت کردند روابط عمومی این را انعکاس بدهد و چیزهایی از این دست . به همین جهت من سعی کردم که روابط عمومی را تا حد ممکن آن جوری پیش ببرم که خودم فکر می کنم ، ضمن اینکه گه گاهی به هر حال از نفوذ مدیران هم مصون نمی مانم .
بنچاق : روی هم رفته ارزیابی شما از روابط عمومی مثبت هست ؟
آقاصفری : منظورتون عملکرد روابط عمومیه ؟
بنچاق : بله .
آقاصفری : سعی اش را کرده است روابط عمومی ، ولی من به شخصه رضایت ندارم ، چون عرض کردم که بین من و مدیران کانون در خصوص خودِ مفهوم روابط عمومی اختلاف نظر هست .
بنچاق : پرتال کانون را چگونه ارزیابی می کنید ؟
آقاصفری : متأسفانه سردبیر معینی ندارد . هر رسانه ای اعم از رسانه ای که به صورت مجازی منتشر می شود یا حتی به صورت فیزیکی منتشر می شود اگر سردبیر نداشته باشد کارش آن گونه که باید و شاید پیش نمی رود . پرتال کانون سردبیر مستقیم ندارد . ظاهراً بنده به عنوان مسئول روابط عمومی درش دخالت می کنم ، چون بعضی از قسمت های فنی این را دفتر انفورماتیک روش نفوذی دارد ، آن جا هم گه گاهی به هر حال اتفاقاتی می افتد . مدیران هم توقعاتی دارند ولی به اعتقاد من تا پرتال کانون صاحب یک سردبیر نباشد کارش مطلوب نخواهد بود .
بنچاق : سپاسگذارم . آیا برای کانون نقش رهبری و هدایت قائلید یا فقط یک تشکل صنفی است که کارهای اداری را انجام می دهد ؟
آقاصفری : من در خصوص کانون یک تصوری دارم که این تصور من را خیلی از دوستان حقوقی من حالا نمی پسندند و آن این هست که من تصورم این هست که : قانونگذار درست هست که وظایف کانون در ماده ی 66 آمده است بیان کرده است اما این همـه ی وظایف کانون نیست ، چون در مواد دیگری هم آمده است گفته است که آقا این اشخاص باید کانون را ادارد بکنند . واژه ی ادارد واژه ای است که بسیار وسیعه . ما در بحث گفتگوهایی در خصوص سپرده های کانون داریم من همیشه به دوستانم این نکته را عرض کردم که اگر یک روزی بانک ملی به سپرده های ما سود ندهد مثل بسیاری از کشورهای خارجی که به سپرده های مردم سود نمی دهند ، کانون هزینه هایش را باید از کجا تهیه بکند ؟ آیا به منی که متعهد شدم که کانون را مدیریت بکنم اجازه داده می شود که فردا به همکار بازنشسته بگویم که آقا چون بانک به سپرده های ما سود نمی دهد من دیگر به تو نمی توانم حقوق بدم ؟ آیا آن مستمری بگیر ، آن بازنشسته این حق را نخواهد داشت به من بگوید که آقا وقتی که به تو گفتن که کانون را مدیریت بکن یعنی اینکه مدیریت بکن دیگر ، نگفتند فقط یک جور مدیریت بکن ، کجای قانون گفته است که فقط یک جور باید مدیریت بکنی ؟ به همین دلیل من معتقد هستم که مدیریت در کانون بسیار حوزه ی گسترده ای دارد و برای اینکه به این حوزه برسیم یکی از کارهاش هم مسئلـه ی رهبریه . بسیاری از امور را باید هدایت بکنند ، باید رهبری بکنند . که اگر اینگونه نباشد به همان اهداف اولیه اش هم نخواهد رسید . شما فکر کنید که اگر در بحث اصلاح قانون دفاتر اسناد رسمی ، کانون هیچ مدخلیتی نداشته باشد و بسیاری از امور را در گفتگوهایش با نمایندگان توضیح ندهد و پیش نویس قانون را در کمیسیون های مجلس هدایت نکند، چه بسا که این امور به بیراه ه برود و فردا آسیب های بسیار بسیار شدیدی در پی خواهد داشت . در نتیجه من معتقد هستم که بله ، حوزه ی دخالت کانون در امور مربوط به دفاتر اسناد رسمی بسیار وسیع تر از آنی است که بعضاً بعضی از دوستان تفسیر می کنند .
بنچاق : در فرض اول که حضرتعالی با آن موافق بودید که کانون نقش رهبری و هدایت کننده دارد، آیا در برخورد با پدیده های اجتماعی و تحولات شغلی نقش خودش را کامل و درست ایفا کرده است ؟
آقاصفری : ببینید کلمـه ی درست ایفا کردن یک واژه ای هست که ما هیچ وقت بهش نمی توانیم برسیم ؛ یعنی شما مطلق-گرایی را در امور نظری ، هیچ وقت توقع نداشته باشید . اصلاً چنین چیزی امکانپذیر نیست . شما هر چقدر که تلاش بکنید در بهبود یک امر نظری باز هم مطمئن باشید که راه های دیگری برای بهتر بودن آن وضعیت حتماً هست . در نتیجه نه ، ما به کمال این مسئله نرسیدیم اما سـعی مان را داریم می کنیم و کمبود هم بسیار بسیار زیاد داریم .
بنچاق : یک سؤال متفاوت ، ما یک سؤال سخت داشتیم ازتون ، این یک سؤال متفاوته : اگر شما عضو هیئت مدیره نمی بودید و فقط سردفتر بودید مثل من ، چه توقعی از کانون داشتید ؟
آقاصفری : توقعم مثل بسیاری از دوستانم که به هر حال گه گاهی به من نظرشان را بیان می کنند این بوده است که در انجام امور کانون کمی جسورتر عمل می کردند. بیش از حد دست به عصا بودن در انجام امور کانون و با واهمه داشتن از تصمیم گیری های بزرگ این به اعتقاد من بیشترین آسیب هست برای کانون . منتها در هر صورت کانون فردی ادارد نمی شود . کانون جمعی ادارد می شود و تصمیم گیری با همـه ی اعضای هیئت مدیره است ، حتی کسانی که خودشان را عضو غیر موظف می دانند. در تصمیم گیر ی ها همه مسئولند .
بنچاق : متشکرم . درد مشترک سردفترها در طول زمان چند چیز بوده و هست ! این سؤال را من کامل می پرسم و حضرتعالی جواب بدهید : تقسیم اسناد ؛ آیا به نظر شما عادلانه بوده است ؟ بیمه و بازنشستگی آیا وضعیت مطلوبی دارد ؟ امکانات رفاهی؟ ظاهراً در هیچ کجا ، هیچ چیزی پیش بینی نشده است . صندوق تعاون 6 میلیون تومان به سردفتر و 4 میلیون تومان به دفتریار وام می دهد . حقوق بازنشستگی : با توجه به اینکه تازه هم این مبلغ اضافه شده و دومیلیون پانصد هزار تومان برای سردفتر حقوق در نظر گرفتید این مبلغ درست است ؟
آقاصفری : دومیلیون و پانصد هزار تومان . البته برای سردفتری که 30 سال کارکرده باشد.
بنچاق : درست است . سردفتری که به کمال خدمتش رسیده . شما به سلامتی بازنشست می شوید و این حقوق برای شما و خانواده تون کافی هست ؟
آقاصفری : کمیسیون تقسیم اسناد اینکه عادلانه تقسیم بشود ، من نمی فهمم عادلانه تقسیم شدن یعنی چی ؟ یعنی اینکه یک سردفتر جوان تازه کاری که تازه از راه رسیده او همان تعداد سند داشته باشد که فرض می کنیم شما که نزدیک 30 سال خاک کار خوردید به همان تعداد سند داشته باشید ، این اسمش عدالت است که کمیسیون تقسیم اسناد بخواهد چنین کاری را بکند ؟ نه ، من تصور نمی کنم اسم چنین چیزی عدالت باشد . ضمن اینکه من مطلقاً با کمیسیون تقسیم اسناد مخالفم . واهمه ای ندارم از بیان این مطلب و دلیل مخالفتم این هست که کمیسیون تقسیم اسناد سردفتر جماعت را تنبل کرده است . مثل آن روزی که رفتن در خانه ی کشاورز بهش آرد دادند ، کشاورزی که آرد گرفت در خانه اش از طریق دولت دیگر هیچ وقت کشاورز نشد . سردفتری که با تقسیم اسناد بهش سند بدهند ، این سردفتر هیچ وقت سردفتر نمی شود به اعتقاد من . ولی عرض کردم آنچه که مورد بحث هست عدالت نیست ، قانون هم نگفته است که باید همه چیز تقسیم بشود . باید سعی بشود که یک عدالت نسبی برقرار بشود . حالا تا چه حد کمیسیون تقسیم اسناد در این داستان موفق بودند ؟ این خودش حدیث دیگری است که متأسفانه اصلاً موفق نبودند ، به دلیل اینکه دو عضو این کمیسیون ها اشخاصی هستند که اصلاً چیزی از عالم سردفتری و مشکلات دفتر و دفترخانه نمی دادند : یک عضو از دارایی و یک عضو از یک تشکیلات قضایی . اینها مشکلات سردفتر را نمی فهمند و هیچ وقت هم نمی توانند عدالت را در شکل نسبی اش در تقسیم اسناد رعایت بکنند . به همین دلیل نه ، من معتقد هستم که نه تنها عدالت برقرار نشده است هیچگاه ، بسیاری مواقع هم ناعادلانه عمل شده است .
بنچاق : بند دوم این سؤال : بیمه و بازنشستگی هست ، به خصوص وضعیت بیمه . آیا وضعیت مطلوبی دارد الان ؟
آقاصفری : بیمه وضعیت مطلوبی ندارد ، کما اینکه در هیچ یک از تشکیلات بیمه ندارد . شما یک نکته ای را در نظر داشته باشید اینکه در استان محرومی مثل استان سیستان و بلوچستان ،اینکه شهرهای استان همه بیمارستان ندارند و امکان استفاده از خدمات درمانی برای همـه ی هم وطن های ما در سطح استان وجود ندارد این خیلی ربط پیدا نمی کند به تشکیلات بیمه کانون . بیمه کانون مسئول نیست ، هر چند باید مسئولین مربوط به بیمه پاسخ این مطلب را بدهند اما من معتقدم که در حال حاضر دوستان ما در بیمه سعی شان را دارند می کنند به جهت سوق دادن مسائل به ایجاد یک وضعیت بهتر نسبت به آنچه که در گذشته بوده است، اما همان طور که عرض کردم اصلاً امکان اینکه همـه ی همکاران من ، همـه ی سران دفاتر اسناد رسمی و خانواده شان در سطح کشور از یک نوع رفاه برخوردار باشند وجود ندارد . طبیعی است من در تهران فرض می کنیم که ده ها بیمارستان خصوصی است و امکان این را دارم که با همـه ی این بیمارستان-ها قرارداد را ببندم ، اما مثلاً در جایی مثل مثلاً استان ایلام ما مجبور شدیم بریم از بیمارستان شرکت نفت استفاده بکنیم . خب بیمارستانی نیست ، چه بکنیم ؟ این هست که قسمتی از مشکلات فقط به ما برنمی گردد ، به امورات کشور برمی-گردد ولی در آنجا که امکانات درمانی فراهم باشد در مراکز استان ها ، ما همه تلاش مان را خواهیم کرد که در حد ممکن یک وضعیت متعادلی ایجاد بشود .
بنچاق : بند بعدی امکانات رفاهی است ؟ باشگاهی ،مهمانسرایی ، ...
آقاصفری : یک چیزی را باز هم اینجا من باید خارج از متن عرض بکنم : به خاطر داشته باشید که بیمه بازنشستگی به طور کلی طراحی اش از سال 1345 بود . تا سال ها صندوق کانون اینقدر پول نداشت که بتواند به کسی چیزی به عنوان مثلاً حقوق مستمری یا حقوق بازنشستگی بدهد . به همین دلیل هم اگر دقت کرده باشید مقررات مربوط به بیمه سردفتران سال 45 که تصویب شد ، آیین نامـه ی اجرایی آن سال های سال با تأخیر انجام شد . نه به خاطر اینکه قانونگذار خواسته بود تعمداً این را به عقب بیندازد ، به جهت این بود که فرض بکنیم اگر آیین نامـه ی اجرایی این نوشته می شد ، وجهی در صندوق وجود نداشت ، محلی وجود نداشت . خب حالا در یک مقطعی در سال 1358 شورای انقلاب آمد با یک مصوبه آن محلی را که قبلاً تأمین وجه برای صندوق بازنشستگی می کرد ؛ یعنی مالیات ؛ یعنی ماده ی 165 قانون مالیات های مستقیم مصوب 1345 یک مرتبه آنرا نسخه کرد ، در نتیجه از سال 1358 تا سال 1367 ما هیچ محلی برای تزریق وجه به این صندوق نداشـتـیم اما هـزینـه هایمان سـرجـایش بود ، بازنشسـته های ما حقوق می خواستند، مستمری بگیرهای ما حقوق می خواستند و وضعیت درمانی هم می بایستی به انجام می رسید . جوری شد که در سال 67 صندوق کانون حتی ریالی پول نداشت ، طوری که مجبور شدند مسئولین وقت کانون ، از دولت استقراض کردند در یک مقطعی که بتوانند یک قسمتی از هزینه هایشان را تأمین بکنند . خب این صندوقی که الان پا گرفته است عـمر زیـادی نـدارد ، یک عمـر بیسـت و چنـد ساله دارد ، اما مستمری بگیرانی دارد که عمرشان بسیار طولانی تر از این حرف هاست ، کسانی که قبل از آن بازنشسته شدند . بنابراین هنوز این صندوق آنچنان توان مالی ای ندارد که آن امکانات رفاهی ای که مورد نظر شما هست ایجاد بکند . بله ، دوستان ما صحبت این حرف ها را زیاد می کنند منتها شما تصور بکنید که یک همکار بنده که در سال 1361 بازنشسته شده است در این صندوق فعلی شما چقدر پول دارد ؟
بنچاق : خیلی مختصر ...
آقاصفری : حتی ریالی ندارد . من عرض کردم که در سال 67 این صندوق به طور کلی خالی شد . آن فرد حتی ریالی در صندوق فعلی کانون ذخیره ندارد اما الان هنوز دارد حقوق بازنشـستگی اش را می گیرد ، از خدمات درمانی و رفاهی اینجا بهره مند می شود . ما از جهت مالی در آن سطح نیستسم که بتوانیم چنین گشاده دستی هایی را بکنیم . ما الان واهمـه ی این را داریم که اگر شرایط اقتصادی ما کمی بهبود درش ایجاد نشود با این روند کاری و رکود اقتصادی ای که ظرف این چند ساله وجود داشته و درآمد کمی که از محل 10 درصد حق التحریر برای کانون ایجاد می شد که حتی حقوق هم نتوانیم بپردازیم . شما می فرمایید که امکانات رفاهی ؟!
بنچاق : ببخشید .
آقاصفری : پولدار بشویم چه اشکالی دارد .
بنچاق : پس به این ترتیب مطلب صندوق تعاون و وامی هم که به سردفتر و دفتریار می دهد تابع همین موجودی است .
آقاصفری : نه . چرا به یک طریقی تابع همین موجودی است ، چون وجوهـی که به صنـدوق تـعاون داده می شد در اصل قسمتی از مازاد سود سپرده های کانون است که به صندوق تعاون تزریق می شود اما قبلاً پیشنهاد داده شده است که مبلغ وام تغییر بکند ، حالا شما و هیچ کدام از خوانندگان جریده ی شما هم ، غریبه نیستید و باید این نکـته را بدانـند که ما یکـی از مشکـلات مان سر بازپس گیری اقساط وام هاست . دوستان ما می گویند آقا این پول مال خودمان است ، برای چی شما برای وصول قسط تان اینقدر نق می زنید به جان ما ؟ ما هم عرض می کنیم که اگر این قسط برنگردد خب وام نفر بعدی را ما نمی توانیم بدهیم . به همین جهت یکی از دلایلی که ما نتوانستیم تصمیم گیری بکنیم مبنی بر اینکه مبلغ وام را ببریم بالا این هست که الانی که دوستان من 4 میلیون و 6 میلیون پول می گیرند حساسیت آنچنانی ای به خرج نمی دهند برای پس دادن اقساط شان . حالا اگه مثلاً شما فکر می کنید که من این وام را تبدیل کردم به مثلاً 50 میلیون تومن و قسط 110هزار تومنی همکار من تبدیل شد به یک میلیون وصدهزار تومن راهکار برای بازپس گیری اش چیست ؟ پیشنهاد بعضی از همکاران ما این بوده است که ما وثیقه بگیریم . داریم مطالعه می کنیم این را ، اگر در این خصوص به نتیجه برسیم صندوق تعاون امکان این را که مبلغ وام را اضافه بکند، دارد .
بنچاق : خب الحمدلله . در مورد حقوق بازنشستگی هم خواهش می کنم بفرمایید این عدد دو و نیم میلیون تومان افزایش پیدا کرده جوابگوی زندگی یک سردفتر هست ؟
آقاصفری : طبیعتاً نه . نخیر . دو میلیون تومن خط فقر است . با مطلبی که خود دوستان مون در هیئت دولت و مسئولین عنوان کردند آیا سردفتر باید حدش در حد خط فقر باشد ؟
بنچاق : پس از بازنشستگی و در سن و موقعیت خانوادگی که در این زمان پیدا کرده است .
آقاصفری : نه ، قطعاً این رقم کافی نیست اما متأسفانه بعضی از ملاحظات اداری مانع از این هست که فعلاً این مبلغ خیلی بیشتر از این بشود .
بنچاق : کانون چه تدبیری برای حفظ سرمایـه ی نقدی خودش کرده ؟ ظاهراً یکی از اعضای کانون سردفتران و دفتریاران معتقد است که ضرورتی ندارد که وجوه کانون در بانک ملی سپرده شود . نظر شما چیست ؟
آقاصفری : من معتقد هستم ، قبلاً هم این مطلب را به طریقی اشاره کردم ، من معتقد هستم که نه تنها ضرورت ندارد که در بانک ملی سپرده شود بلکه اصلاً سپرده کردن کار معقولی نیست . من عرض کردم که اگر یک روزی به طور کلی به سپرده های ما سود ندهند ما چه خواهیم کرد ؟ و آیا همـه ی تشکیلات بیمه گر فقط و فقط به حق بیمه هاشان می سازند ؟ سازمان تأمین اجتماعی آیا برای تأمین هزینه های گزافش فقط و فقط به دریافت حق بیمه اکتفا می کند ؟ آن ها بیشترین پول شان را در قسمـت های اقتصـادی سـرمایه گذاری می کنند ، کارخانه می خرند ، تولید ، صادرات ، واردات و هزار کار دیگر . همـه ی شرکت های بیمه گر هم چنین کاری می کنند . شرکت های بیمه گر هم فقط با حق بیمه ای که از اشخاص دریافت می کنند بسنده نمی کنند . به دلیل اینکه اینها باید آن ریسک ها را به یک طریقی تأمین بکنند . کانون هم غیر از این هیچ راهی ندارد . منتها انجام این کار دو چیز می خواهد : 1) جرأت . 2) عدم دخالت مسئولین غیر مرتبط .
البته این مال زمانی است که اعضای هیات مدیره باور کنند که برابر قانون دفاتر اسناد رسمی ، کانون دارای شخصیت حقوقی و استقلال مالی است اعتقاد من این است که تصویب بودجه ی کانون توسط رئیس سازمان مربوط به زمانی است که هیات مدیره کانون انتخابی بود و دلشان نمی خواست یک ریال از اموال کانون این ور و آن ور بشود.
بنچاق : خب نتیجتاً اگر به این ترتیب پیش برویم امکان اینکه نتوانیم حقوق بازنشستگی و هزینه های درمانی همکاران خودمان را تامین بکنیم وجود دارد؟
آقاصفری : بله .
بنچاق : اگر کانون به فکر سرمایه گذاری دیگری غیر سپرده ها ((وجه نقد)) در بانک ملی نباشد در آینده ای نه چندان دوری ذخیره ی ما تمام می شود و در پرداخت حقوق بازنشستگی و مستمری و هزینه های درمان همکاران-مان با مشکل مواجه می شویم . این در واقع برداشت از قسمت های قبلی فرمایش شماست .
آقاصفری : همین طوره .
بنچاق : چند نفر از اعضای هیئت مدیره معذوریت گرفتند برای انجام وظایف شان ؟
آقاصفری : در حال حاضر فقط رئیس کانون .
در گذشته ، در دوره ی قبل بنده هم معذوریت داشتم ولی این دوره صرفاً به دلیل اینکه بلاتکلیف بودم در بازنشستگی و دوره ی شش ماه ه ی اول هم من سِمَتی نداشتم در قسمت های مختلف کانون ، معذوریت نگرفتم . فعلاً هم که نگران بازنشستگی هستم .
بنچاق : بله . آیا به نظر حضرتعالی معذوریت گرفتن برای تصدی هیئت مدیره لازم است؟
آقاصفری : من تصور می کنم باید همـه ی اعضای هیئت مدیره معذور باشند .
بنچاق : در دورانی که معذوریت می گیرید جزء سوابق خدمت تان حساب می شود؟
آقاصفری :بله .
بنچاق : حساب می شود . پس از نظر بازنشستگی خطری افراد را تهدید نمی کند .
آقاصفری : نه .
بنچاق : نظر شما این است که همـه ی اعضا باید معذوریت بگیرند ؟
آقاصفری : بله . من نظرم این است که امور کانون سردفتران بسیار بسیار با اهمیت تر از آن است که یک عضو هیئت مدیره بتواند امور خودش را با هفته ای 2-3 ساعت حضور در کانون به انجام برساند . این کانون خیلی بیشتر از اینها کار دارد و خیلی بیشتر از اینها لازم هست که اعضایش برایش وقت صرف بکنند.
بنچاق : ، مجلـه ی کانون را چگونه ارزیابی می کنید ؟ من دو قسمت برای این سؤال در نظرگرفتم 1 - در کجای منابع حقوقی کشور قرار گرفته این مجلـه ی کانون ، چون یک تالیف حقوقی است و یک جایگاه باید در بین منابع حقوقی داشته باشد -2- چقدر نیازهای حقوقی حرفه را جوابگوست ، در واقع در پاسختان به این دو نکته اشاره ای بفرمایید.
آقاصفری : آنچه که تحت عنوان ماهنامه یا مجلـه ی کانون معروف است خب می دانید که این از زمان مسئولیت مرحوم آقای جمال الدین جمالی شروع به کار کرد و خب مطالب نسبتاً خوبی هم در طول سالیان مختلف در این نشریه منتشر شد . کارهای تحقیقی و مقالات کم پیش آمده بود که غیر از مسائل حقوقی به امور دیگری بپردازد ، حالا گاهی اوقات بعضی از دوستان ما در گذشته ها خاطراتی را در اینجا آوردن که مباحث حقوقی نبود ولی باز به یک طریقی به مسائل حقوقی مرتبط بود از جمله مثلاً اینکه دفتریار از کجا آمده و خاطرات مرحوم علی اصغر فراسیون و اینها . من جایگاه مجلـه ی کانون را نسبت به بسیاری از نشریات حقوقی مشابه که در کشور منتشر می شود جایگاه پایینی نمی بینم . بسیاری از مطالبی که در اینجا منتشر می شود مطالب خوبی است . اما شکل ظاهری نشریه به نظرم نشریه ی جذابی نیست و باز هم معتقد هستم به اینکه از جهت محتوا هم این نشریه نباید خودش را اینقدر مقید بکند فقط و فقط به مقالات حقوقی که خواننده را کسل بکند ولی خب تا به حال هیئت تحریریه با اینکه بعضاً من در جلسات شان شرکت می کنم و نظراتی هم اعلام می کنم اما هنوز به این نتیجه نرسیده است که باید تغییراتی ایجاد بکند . من حتی معتقد هستم که آگهی هم ، آگهی-هایی که خیلی نامتناسب نباشد ، آگهی در خصوص معرفی کتاب ، آگهی در خصوص معرفی یک بانک و مسائلی از این دست حتی نه تنها می تواند برای نشریه پولساز باشد که حالا این پول یک تغییراتی هم به آن بدهد و همـه ی مقالات علمی را از نویسندگان محترمش رایگان نگیرد حتی خودش یک مقداری از جهت روانی برای خواننده هم تأثیرگذار است . یک کسی که یک مقالـه ی سنگین حقوقی را مطالعه کرده است حالا بعد از 5 صفحه چشمش حداقل با یک آگهی مثلاً رنگی ، حالا یک خرده متفاوت بشود . من معتقدم که چنین کاری باید بشود که متأسفانه هنوز هیئت تحریریه به این نتیجه نرسیده ولی خب در مجموع من نشریه را عرض می کنم نسبت به آن چیزهایی که در بازار موجود هست خیلی عقب نمی بینم. البته اینکه عرض کردم فقط مربوط به آن نشریه ای است که ما در قطع وزیری داریم چاپ می کنیم .
بنچاق : مجله ی کانون یا ماهنامـه ی کانون یک زمانی رایگان به دفاتر ارسال می شد ولی الان ظاهراً رَویه عوض شده ، می شود یک توضیحی در این زمینه بدهید ؟
آقاصفری : البته باز هم عرض می کنم این را باید مدیرمسئول پاسخ بگوید ، من مدیرمسئول نشریه نیستم اما من تصورم این هست که اولاً نشریه الان از جهت قیمت تمام شده گران در می آید و بعد هم آنچه که اشخاص خیلی مفت به دست می-آورند چندان برابش اهمیتی قائل نمی شوند . من بسیاری مواقع نشریه را به دوستی دادم که همان جا ، جا گذاشته رفته ؛ یعنی برایش این نشریه ای که مجانی در اختیارش گذاشته شده اهمیتی نداشته در حالی که چه می دانم می روند کتاب جدول را می خرند و همیشه سفـت تو جیب شان می گذارد که گم نشود . اما برای کسانی که علاقه مند به مطالعه هستند ما اینها را مجانی در اختیارشان گذاشتیم. ما عین مطالب را به صورت فایل پی دی اف در پرتال کانون قرار دادیم که همـه ی دوستان ما مجانی می تونند ازش بهره بگیرند .
بنچاق : اگر علاقه مندند از طریق پرتال به صورت رایگان استفاده کنند .
آقاصفری : بله .
بنچاق : خبرنامـه ی ضمیمـه ی ماهنامه ی کانون زیرنظر شماست . آن را چگونه ارزیابی می کنید ؟
آقاصفری : اگر بعضی از رفقای من ، من را در کار دست تنها نمی گذاشتند می توانست خیلی بهتر ازاین باشد ...
بنچاق : بله متوجه شدم . سؤال بعدی این است که عده ای از همکاران من در فضای مجازی فعالیت دارند ، وبلاگ دارند ، وب سایت دارند و به تازگی در فیسبوک و وایبر فعال شدند . نظرتان در خصوص این فعالیت ها چیست ؟
آقاصفری : من سؤال اول را یک خرده تکمیلش بکنم ...
بنچاق : بفرمایید.
آقاصفری : از آنجا که احساس می کردم شیوه سنتی مجله کانون کمی اذهان را خسته کرده باشد و ضمنا بسیاری از مطالب مربوط به کانون و صنف ما ضرورت داشت در وقت خودش و به سرعت منتشر شود ما این نشریـه ی ضمیمه را طراحی کردیم ، هم به آن مناسبت که عرض کردم ، هم به مناسبت اینکه خیلی حرف و حدیث های دیگری را ما داریم که این دیگر در قالب مقاله و مسائلی از این دست نیست و یک فضای بهتر و متنوع تری را می طلبد و خبر نامه با این دید طراحی شده است . که البته این هم علاوه بر اینکه برای همـه ی دوستان مان مجانی ارسال می شود ، باز به صورت فایل پی دی اف در پرتال کانون است . آن دوستانی که گه گاهی من ازشان می پرسم که آیا فلان مطلب را مطالعه کردید ، می گوید ای آقا ! نشریه برایمان نمی آید شما نمی فرستید ، من عرض می کنم که آقا اگر دوست داشته باشید که مطالعه کنید حتماً اینجا هم می شود این را مطالعه کرد . این را تکرار می کنم برای اینکه خواهش می کنم از دوستانم ، خواهش می کنم از همکارانم که شاید به آن سن و سال رسیدم که شروع کردم به غر زدن ولی دارم این را التماس می کنم که دوستان من بیشتر مطالعه بکنند . دوستان من خیلی اهل مطالعه نیستند . چه نشریات عمومی ، چه نشریات خصوصی ، چه کتب حقوقی و من به خواص کاری ندارم ها ، حالا بگذریم از اینکه اغلب همکاران من خاصند ، خودم را عرض می کنم که جزء عوام هستم ، کم مطالعه می شود . خواهشم این هست که مطالعه بکنند ، گاهی نگاه بکنند . دلیل اینکه من می گویم کم مطالعه می شود این هست که وقتی دوستان من حتی سر من غر می زنند که آقا چرا فلان نشریه به دست ما نمی رسد یا دیر می رسد ؟ من ازشان سؤال می کنم که خب راجع به فلان مطلب توی نشریه نظرت چی بود ؟ و می بینم که نخوانده است . بسیاری از دوستان ما فقط نشریـه ی کانون را توی کتاب خانه شان مسلسل وار دارند که بگویند آقا شماره های من همه ردیفه ، حالا چه می دانم چه اصطلاحی به کار می برند ؟ همه شماره هایشان هست و مجموعه شان کامله .
بنچاق : سؤال بعدی ام این بود که عده ای از همکاران در فضای مجازی فعالیت دارند ، وبلاگ و وب سایت دارند و به تازگی در فیسبوک و وایبر هم فعال شدند . نظر شما در خصوص این فعالیت ها چیست ؟
آقاصفری : من چون خودم این فضاها را خیلی نمی شناسم ، خیلی این فضاها را دوست ندارم . قبلاً هم به طریق دیگر خدمت حضرتعالی عرض کرده بودم من دوست دارم وقتی با شما حرف می زنم چشم در چشمت نگاه بکنم اثر حرف هایم را ، ببینم ، بازتابش را احساس بکنم . به همین دلیل خیلی من آن فضا را نمی شناسم و نمی توانم راجع بهش حرف بزنم ، اما گه گاهی که دوستان من می آیند و مطالبی را در آن فضا به من معرفی می کنند و توضیح می دهند ، من می بینم که خیلی ها در این فضا خیلی خوب ، خیلی متین حضور دارند و خیلی های دیگر متأسفانه 180 درجه خلاف این جهت حضور دارند و حرکت می کنند و اینکه نشود این فضا را به خوبی کنترل کرد و موجب بشود که ما در این فضا چون دیده نمی شویم حد را از ادب ، از اخلاق دور بکنیم نمی دانم فضای خطرناکی می بینمش . اگر درست کنترل نشود به نظرم فضای خطرناکی می شود ضمن اینکه اگر درست کنترل شود طبیعتاً می تواند خیلی مفید باشد .
بنچاق : آیا فعالیت های این فضاها را به عنوان رسانه تلقی می کنید ؟ یعنی در این فضاها می شود مطلبی را به عنوان رسانه در اختیار دیگران گذاشت ؟
آقاصفری : عرض کردم من واقعاً در این زمینه خیلی ... خیلی که نه ، اصلاً تخصصی ندارم ولی بدون تعارف اغلب این فضاهای مجازی کم مخاطب است . من تنها مواردی که دیدم مخاطبی داشته است : یکی بنچاق بوده و یکی هم آقای طباطبایی ...
بنچاق : دفتر 3 یزد .
آقاصفری : بقیه را من ندیدم که مثلاً مخاطبینش در طول روز بیش از 2 نفر، 3 نفر ، 10 نفر حداکثر باشند . خب اینها چه حرفی دارند ؟ احتمالاً هم این کم بیننده و کم مخاطب بودن شان به دلیل کم محتوا بودن مطالب شان هست .
بنچاق : در گفتگوی قبلی که با هم داشتیم فرمودید: وبلاگ ها چراغ های فروزان آسمان دفاتر اسناد رسمی هستند . آیا هنوز هم به این گفتـه ی خودتان اعتقاد دارید ؟
آقاصفری : اگر سعی بکنیم که این چراغ ها دود نزنند ،بله .
بنچاق : اصولاً فکر می کنید اهالی فضای مجازی باید دنبال چه دستاوردی باشند ؟
آقاصفری : ببینید حالا من عرض می کنم که این فضا را خوب نمی شناسم ولی خب خیلی جاها و خیلی چیزها هست که من نمی شناسم ولی درش پرسه می زنم . من علم را خوب نمی شناسم ولی سعی می کنم گه گاهی توش پرسه بزنم . ادبیات را خوب نمی شناسم ولی گاهی توش پرسه می زنم . این فضاهای مجازی را هم توش پرسه می زنم . می بینم که می تواند خیلی مفید باشد ، می بینم که می شود خیلی کارها باهاش کرد . می بینم که می شود افق های بسیاری از این طریق باز کرد اما این دل کوچک من است که گاهی به گلایه ای ، به تغیری ، به توحشی در این فضا بسنده می کند ولی فضای بسیار بازی است .
بنچاق : اهالی فضای مجازی همایش هایی را برگزار می کنند . افتخار داشتیم در همایش پنجم میزبان شما باشیم . برگزاری این همایش ها را چگونه ارزیابی می کنید ؟ منظور من این است که وقتی اهالی فضای مجازی به صورت واقعی دور هم جمع می شاند را چقدر اثرگذار در بهبود روند کارشان می بینید ؟
آقاصفری : اینکه احساس شد به اینکه این حضرات همدیگر را ببینند و همدیگر را بشناسند ، به نظرم به دلیل همان واهمه ای است که من از مخفی بودن این فضا دارم ، از ناشناس بودن این فضا دارم . دوستانی که این همایش ها را تشکیل دادند ، چرا تشکیل دادند ؟ آیا برای این نبود که ببینند که این حرف ها از ناحیـه ی چه کسانی است ، آیا این موجوداتی که این کلمات را به مهربانی یا به خشم دارند بیان می کنند آیا به واقع همان هستند که می نمایند ؟ تصور می کنم که این همایش ها اصلاً ضرورت تشکیل این فضاهای مجازی بود . این فضاها وادار کرد دارندگان این جریده ی مجازی را ، وادارشان کرد که بیایند ببینند آن کسانی که در این فضا دارند کار می کنند ،اینها کی ها هستند و من این را مفید می دانم . ببینید امروز وقتی که من صاحب بنچاق را دیدم ، دیدم که فرامرز جمشیدی کیست ، هم مشتاق ترم حرفش را بشنوم ، هم با آرامش بیشتری حرفش را می شنوم . این به نظرم مفید بود .
بنچاق : ممنون . بحث همایش پیش آمد . از همایش بین المللی سردفتران چه خبر ؟
آقاصفری : همایش بین المللی سردفتران متأسفانه به یک بن بست رسید فعلاً . دلیلش هم این بود که با توجه به اینکه دوستان ما در سفری که به ایتالیا داشتند آنجا اعضای اتحادیه خودشان پیشنهاد برگزاری چنین همایشی را داده بودند و آن را زمینه ساز الحاق ایران به اتحادیه می دانستند اما بعد اعلام کردند که در همایش به عنوان اعضای اتحادیه حضور نخواهد داشت ، بلکه چند نفری از سردفتران را به عنوان کارشناس امور دفاتر اسناد رسمی فرض کنید کشورهای مربوط به خودشان می خواهند بفرستند اینجا . این به اعتقاد ما دو تا عیب داشت : یکی اینکه از جهت دیپلماتیک یک خرده اهانت آمیزبود در این مقطع طرح موضوع و یکی هم اینکه با توجه به هزینه هایی که ما می خواستیم انجام بدهیم و تدابیری که کرده بودیم برای دعوت از مهمانان ، دیدیم که اگر قرار باشد این همایش در سطح چند تا کارشناس کشورهای افریـقایی فرض می کنیم یا مثلا یکی دو تا کشور اروپایی بخواهد انجام بشود این ارزش آن فعالیت اولیه را ندارد . به همین دلیل فعلاً کار را معوق گذاشتیم که شاید بتوانیم این همایش را پیوندش بدهیم به ششم دی .
بنچاق : بله ، بسیار عالی . ظاهراً کانون شانس خوبی در برگزاری همایش ندارد . یک بار دیگر هم همایشش (شش دی) کنسل شده بود .
آقاصفری : بله .
بنچاق : در خلال آن همایش حدود 200 مقاله گردآوری شده بود . چرا از آنها در جاهای دیگر استفاده نکردید ؟
آقاصفری : به دست ما نرسید . پوشیده می گویم و بیش از این نمی توانم بازش کنم .
بنچاق : بله . سؤال های بی پایانی هستند و فرصت هایی که محدودند . دلم می خواست روزها کنارتان بنشینم و از خاطراتتان بشنوم . در خاتمه به صورت آزاد هر چه می خواهید بفرمائید و ما عیناً استفاده خواهیم کرد .
آقاصفری : فکر می کنم به اندازه ی کافی پرچانگی کرده باشم ، خیلی حرف زدم ، چیزی حدود فکر می کنم دو ساعت و نیم . اجازه بدهید که خیلی تو این فضا دیگر نچرخیم ، منتها همه اش با خاطرات تلخ نباشد . یک خاطرـه ی قشنگ من تعریف بکنم براتون :
یه وقتی یک خانمی به من مراجعه کرد و گفت می خوام مهریه ام را ببخـشم به شـوهـرم و مـن که تصور می کردم که معمولاً خانم ها وقتی بخواهند طلاق بگیرند می آیند و چنین کاری را می کنند شروع کردم به بازی درآوردن که امروز وقت ندارم و شما بروید فردا بیایید که شاید منصرف بشود . رفت و فردا آمدش دوباره باز اصرار کرد . یک دختر بسیار زیبایی هم داشت ، دختر سه سال شاید ، خیلی زیبا بود . آخر سر بهش گفتم که ببین خانم تو می خواهی این بچه را بی پدر بکنی و من نمی کنم این کار را . دیدم با حیرت به من نگاه کرد که چی گفتید شما ؟ گفتم معمولاً خانم ها می آیند مهریه شان را ببخشند که طلاق بگیرند . گفتش که من شغلم اگر اشتباه نکنم مهماندار هواپیما بود یا چنین چیزی و هر سال من برای شوهرم یک هدیه می گرفتم ، از وقتی که بچه ام یک خرده بزرگتر شده است و من احساس می کنم که به مادر بیشتر نیاز دارد دیگر سر کار نمی روم ، پول ندارم که امسال برای شوهرم هدیه بخرم ، می خواهم این سند را به عنوان هدیـه ی تولد شوهرم بهش بدهم ! و من فکر کردم که چقدر من کج فکرم ، چقدر من کم بینم و چه آدم های بزرگی هستند در این مملکت که من نمی شناسم شان .
بنچاق: به عنوان آخرین سوال- شورای عالی سردفتری که این روزها زیاد اسمش را می شنویم چیست؟ کارکرد آن چیست؟ و آیا تشکیل آن منوط به تصویب قانون جدید و یا پیش بینی آن در اصلاح قانون دفاتر اسناد رسمی است؟
حال كه كانون هاي متعددي تشكيل شده است منصرف از حكمت تشكيل آنها ،شوراي عالي سردفتري يا شوراي عالي كانونها ي كشور بايد تشكيل شود .به تصور من نياز به قانون جديد هم ندارد . اگر تشكيل كانون ها را كه حكم قانون است امر واجب بدانيم ،تشكيل شوراي عالي كانونها به اعتبار اينكه بايد توزيع بودجه شود وبايد راي وحدت رويه در آنجا صادر شود (مشابه راي هيئت عمومي ديوانعالي كشور يا ديوان عدالت اداري )وبايد سياستهاي كلي در آن اتخاذ تصميم شود ،تشكيل آن واجب است البته خود نيازمند مقدماتي است از جمله اينكه تعداد كانونهاي تشكيل شده بايد حداقل بيش از نصف استانهاي كشور باشد يا تعداد نمايندگان هر استان بايد تابعي از تعداد دفاتر هر استان باشد .در هر صورت اعتقاد ندارم كه براي تشكيل شوراي عالي كانون ها تا تصويب قانون بايد صبر كرد .بايد كار را شروع كرد وبايد تمرين كرد اينگونه تشكيلات را ونقايص را هم در اثناي كار بر طرف نمود.
بنچاق : متشکرم . بسیار خاطره ی خوبی بود . من می دانم که شما سرشار از خاطره اید ، واقعاً می گویم ، می دانم این مطلب را . از اینکه این فرصت را به بنچاق دادید ، به من دادید ، ساعت های زیادی را از شما گرفتیم و در ماه مبارک رمضان هم هستیم . برای شما آرزوی طول عمر می کنم . به نمایندگی از اهالی بنچاق که اینجا حضور ندارند دست شما رامی فشارم . دعا می کنم که سلامت باشید و مطمئن هستم که شیفتگان زیادی دارید و به محض اینکه من این مصاحبه را روی صفحه ببرم آن را می خونند و لذت می برند . ملاحظاتی بود که حضرتعالی در همه ی جوانب رعایت کردید . من از پاسخ های شما لذت بردم ، کامل گفتید ولی به شخصی و به چیزی اشاره نکردید تا موجب دلخوری دیگران بشود . باز هم از شما متشکرم .
آقاصفری : خسته نباشید .
پایان
با تشکر از آقای جعفر آذری مغانجوقی برای تهیه ی عکس ها