پیوندهای مهم

 

 

  

 
 

  

 


 

X
اخبار

این روزها همه در وایبر فعالیت می کنند ! شما چرا ؟

یکی بود ، قبل از آنکه هیچ کس نبود ! البته منظورم خدا نیست . چون او ، ازل و اول است و به امر و اراده ی او ، همه چیز به وجود آمده است ! منظورم همین هشت ، نه سال پیش است . دقیقاً 1384/04/20 ساعت 1/14 بامداد . وقتی تصمیم گرفت وبلاگی دایر کند .
يک شنبه 26 مرداد 1393
2887

بسم الله النور

یکی بود ، قبل از آنکه هیچ کس نبود ! البته منظورم خدا نیست . چون او ، ازل و اول است و به امر و اراده ی او ، همه چیز به وجود آمده است ! منظورم همین هشت ، نه سال پیش است . دقیقاً 1384/04/20 ساعت 1/14 بامداد . وقتی تصمیم گرفت وبلاگی دایر کند .
"سردفتری " را " سرابی فریبنده " می دانست که خیلی ها از دور آن را دیده اند و به سمتش آمده اند . بعد از سال ها که خاک دفتر خورده و زیر بار مسئولیت ، استخوان خرد کرده بود ، بهتر از دیگران می دانست که " کاتب بالعدل " بودن و " امین مردم " شدن ، چه مشقاتی دارد .
تلفن های روزانه و پرسیدن های همکاران ، وقت زیادی از او می گرفت . از کامپیوتر – غیر از آن قسمت که مورد استفاده ی دفترخانه بود – چیز دیگری نمی دانست . مدت ها بود با خودش کلنجار می رفت . آیا از عهده اش بر می آیم ؟ اگر شروع کنم و نتوانم ادامه دهم ، چه می شود ؟ زنگ تلفن به صدا در می آید . حاج آقا ؛ یکی از همکاران سردفتر ، سئوالی دارند .
بعد از اینکه برای بار چندم ، پاسخ سئوالی تکراری را می دهد ، عزمش را جزم می کند .
اگر سئوال ها و جواب ها مکتوب باشد و در دسترس همگان قرار گیرد ، مفیدتر است .


پس ، بسم الله الرحمن الرحیم   

 
با سلام و عرض ادب و ارادت به تمام دوستان و همكاران و افرادی كه بر سبيل اتفاق و بعنوان رهگذر بادی وبلاگ به اين كلبه محقر سری می زنند ، و با استعانت از خداوند بزرگ و ياری و مساعدت عزيزان در نظر دارم گه گاه مسائل و مشكلات دفاتر اسناد رسمی و به موازات آن مسائل ثبتی و حقوقی  به قدر وسع خويش را در اين مكان به بحث و تبادل نظر گذاشته به اين اميد كه مجهولاتم به معلومات بدل و آنچه در تجربه دارم در معرض افكار عمومی به ويژه همكاران خود قرار دهم تا شايد از اين رهگذر بتوان به جمع بندی مثبت رسيد و اگر گوش شنوائی بود در جهت بهينه سازی امور روزمره دفاتر اسناد و اصلاح مقررات و به روز رسانی آن همراه با دنيای جديد و مدرنيزه و مكانيزه شدن اين صنف از صنوف نيز بكار بست .
به اميد آمدنها و رفتنها و ارائه نظرات و پيشنهادات و انتقادات شما دوستان
سید علیرضا طباطبایی بافقی - سردفتر اسناد رسمی 3 یزد


و اینگونه آغاز شد !

نطفه ی آنچه امروز از آن به عنوان فضای مجازی دفاتر اسناد رسمی یاد می کنیم و انتظارات فراوانی از آن داریم ، بسته شد . بی هیچ ادعا ، ساده و بی تکلف ، مثل مردمان کویر .



دو سال و دو ماه بعد – 1386/06/19 – شهر مقدس قم – ساعت 22/45
این بار روحانی زاده ای حقوقدان که سردفتری را به وکالت ترجیح می دهد و با کامپیوتر مأنوس است ، به قصد کم کردن فاصله ها و سخن گفتن از هر چیز و هر جای دفترخانه و ثبت و کانون ، پا به میدان می گذارد . از بودن وبلاگ قبلی بی خبر است و با احتیاط می نویسد :
چون قرار است که تمامی دفاتر مجهز به سیستم کار رایانه ای شوند که همین حالا هم همه دارند ، پس لازم می آید که در کنار آن ، محفلی هم باشد که ما چراغ اولش را – شاید – روشن کردیم . باشد که دیگران هم بکنند .
ایشان به لحاظ علاقمندی که به حرفه ی خود دارد ، وبلاگش را "دفترخانه" می نامد و اولین مطلب خود را اینچنین می نویسد :


بسم الله الرحمن الرحیم
یکی از همکاران دفاتر اسناد رسمی در این مرز و بوم که دل خوش به ساختن این محفل مجازی نموده .
وبلاگ دفترخانه محلی است مجازی ، پذیرای تمامی سرفتران ، دفتریاران و کارمندان محترم دفاتر و هر آنکس را که به این محفل انسی و دل در گرو کارش دارد . پس نه فقط دفترخانه ای ها و نه فقط کسانی که تکیه کلامشان و آشنای گوششان < ثبت با سند برابر است > که هر آن کس مایل به دانستن در این وادی و سرخوشیش با این مبادی است ، می تواند قدم رنجه کرده و به این محفل وارد شود .
به یقیین در عصر انفجار اطلاعات و حکمرانی مجازی رایانه ، وجود این محافل لازمی است که ملزوماتش موجود و موانعش مفقود است . پس باید با هم درآمد و کار را به محفل دانش و اندیشه برد که اول ما خلق الله ، عقل است و فبشر عبادی آمد در کلام خدای . یا حق


ســـر آغـــاز
مانند تمامی امتحانات وضع کمی بلبشو بود و امتحان به پایان رسید . سال ۷۲ بود و من در سال ۷۹ به شغل ! شریف سردفتری مفتخر شدم .
     اکنون اینقدر این حرفه خود را دوست دارم و به آن علاقه مند هستم ــ البته بگذریم از مشکلاتش که در جای خود باقی است ــ که نه حاضرم به کار حقوقیم برگردم و نه دوست دارم به وکالت گام نهم که همیشه آن را دوست داشتم و دوستان مرا در وکالت موفق می دانستند . البته دوستان حقوقی و وکلا ناراحت نشوند . ما همه فامیلیم و از یک خانواده ولی به هر حال هر کدام به گوشه ای مشغول .
     انس به کامپیوتر ــ این قوطی بگیر و بشین نسل بعد از ما ــ از همان سالهای اولیه ورود آن به سیستم اداری مرا به سوی خود جذب کرد و اکنون هم که حتما شنیده اید سازمان ملل یکی از فاکتورهای با سوادی را دانستن کار با رایانه میداند . ــ حالا نه خیال کنید ما با سوادیم !
     و اکنون علیرغم فشردگی کار ــ و بگویم کارها ــ بر آن شدم که این محفل را بگشایم تا مکانی باشد برای کم کردن فاصله ها و سخن گفتن از هر چیز و هر جای دفترخانه و ثبت و کانون و قانون و اگر خواستید سری هم به فلسفه همه اینها بزنیم . از نظر من نه فقط بد نیست که هیچ اشکالی هم ندارد ! مشکلات را نگفتم چون می دانم از بیان و بحث در آن گریزی نیست !
     در سایت کانون آمده است که ۳۸۰۰ دفترخانه وجود دارد . خوب اینها که در یکجا جمع نیستند و حتما هم حرفهائی برای گفتن دارند حتما هم دلشان میخواهد جائی گپی بزنند ، حالا می شود این کار را کرد و لب تر کردنش هم بماند برای هر کس در خانه چه چای باشد که باب طبع من حقیر است و چه قهوه که دوست همکارم آقای مجابی همیشه از آن یاد می کرد . از طرفی نیز قرار است که تمامی دفاتر مجهز به سیستم کار رایانه ای شوند که همین حالا همه هم دارند ، پس لازم می آید که در کنار آن محفلی هم باشد که ما چراغ اولش را ــ شاید ــ روشن کردیم باشد که دیگران هم بکنند .
     با این تصدیعات مبارک و نامبارک غرض این که اینجا جائی است برای تمامی دوستانی که با این حرفه سر و سری دارند و تعلق خاطری وامید است که بتواند مناسب مقام و مکان عمل کند . انشاء الله
علی امینی - سردفتر اسناد رسمی 27 قم



دیری نمی پاید که چراغ ها ، یکی یکی ، روشن می شوند و وبلاگ های جدیدی پا به عرصه ی وجود می گذارند .
پنجشنبه 1388/07/09 ساعت 17/41


به نام خدا
این وبلاگ اختصاصی دفتر اسناد رسمی شماره 35 قم می باشد که در آن سعی می شود مطالب و موضوعات مختص این دفترخانه و موضوعات حقوقی و ثبتی و دفاتر اسناد رسمی مطرح شود و از تمامی همکاران و دوستان درخواست می شود با ارائه مطالب و نظرات ما را در پر بار تر نمودن این وبلاگ  یاری نمایند.
ناصر پیر محمدی - سردفتر اسناد رسمی 35 قم






1389/06/11ساعت 15/58

بسم الله الرحمن الرحیم
هرچند تمامی حِـرَفِ موجود درجامعه به نوبه خود مهم و حساس بوده وضمن تاثیرات اجتماعی متقابلاً نیز تاثیر پذیر هستند اما به قول دكتر كاتوزيان حرفه سردفتری ( یا مطابق آیه 282 سوره بقره همان کاتب بالعدل ) " به شطرنج بازی میماند که باید 10 دست دورتر دست طرفش را بخواند یعنی تصور کند اگر اختلافی پیش آمد سندش چنان گویا و قاطع باشد که بتواند از همه اختلافات احتمالی جلوگیری کند " ولی چنین امری محقق نخواهد شد مگر با حفظ شأن و منزلت دفاتر اسناد رسمی در مرحله اول توسط خود سردفتر و در مرحله دوم توسط قوه حاکمه ؛ با توجه به وضع موجود در بازار کار واقعیتی به نام دامپینگ dumping بیداد میکند ؛ ظرفیت بازار جوابگوی دفاتر اسناد رسمی نبوده و اکثر متولیان دفاتر مشکل معیشتی دارند سردفتر؛ سردفتر را هووی خود میداند ؛ واحد های ثبتی به دفاتر اسناد رسمی به چشم برادر ناتنی مینگرند تعامل واقعی میان مجموعه های ذیربط مشاهده نمیشود با این وجود آیا میتوان سردفتر را به شطرنج بازی تشبیه کرد که باید 10 دست دورتر دست طرفش را نیز بخواند؟ امید است این وبلاگ بتواند برای تجارب و دانش تمام متعهدین به حرفه سردفتری؛ صاحبان قلم واندیشه ؛ برای نیل به هدف فوق به بهترین وجه میزبان باشد و فضایی برای یک گپی دوستانه را فراهم آورد؛ این وبلاگ متواضعانه دست تمام فرهیختگان این حرفه را به گرمی میفشارد .
صمد احمد لو – سردفتر اسناد رسمی 11 مرند




در فواصل این تاریخ ها و وبلاگ هایی که نامشان را می آورم ، تعداد زیادی وبلاگ دایر می شود و کم کم تعدادشان زیاد می شود . همدیگر را می شناسند . به صفحات هم مراجعه می کنند و برای هم یادداشت می گذارند .
سلام منم اومدم !
1389/07/20 – ساعت 17/02 – استان فارس – شهرستان نی ریز – وبلاگ کلبه عمو


به نام خدا
سلام منم اومدم!
خب که چی بشه؟ تو سرپیازی یا ته پیاز؟ گیرم که تو خود پیاز باشی اصلا تربزه نمیدونم شلغم باشی آخه کی برای حرف تو تره خرد می کنه؟  کی میگه خرت به چند؟‌ اصلا تو خر داری؟ از کاه وجوش خبرداری؟ آخه بودن ونبودن تو توی دنیا چه تاثیری داره؟ در زندگی دیگران رو نمیگم تو زندگی خودت چه تاثیری داشته؟ این پنجاه وچند سال چه کار کردی که میخای این چند روز دریابی؟ پاشو جمع کن بابا این بساط  رو...
سید علیرضا جلالی – دفتر اسناد رسمی 11 نی ریز




ضرورت آشنایی با همدیگر ، دیدار را ضروری می کند . دعوت برای برگزاری همایش وبلاگ نویسان . چند نفر دور هم جمع می شوند . اهالی قلم مقید به اخلاق هستند . در همان ابتدا منشور اخلاقی فضای مجازی تدوین می شود .
سه شنبه 1390/08/10 استان مازندران – شهرستان ساری – وبلاگ ندای قلم
بسم الله الرحمن الرحیم
به خون سیاه قلم سوگند
قلم توتم من است ، توتم ماست ، به قلمم سوگند ، به خون سیاهی که از حلقومش می چکد سوگند ، به رشحه ی خونی که از زبانش می تراود سوگند ، به ضجه های دردی که از سینه اش بر می آید سوگند...
که توتم مقدسم را نمی فروشم ، نمی کشم ، گوشت و خونش را نمی خورم ، به دست زورش تسلیم نمی کنم ، به کیسه زرش نمی بخشم ، به سر انگشت تزویرش نمی سپارم
دستم را قلم می کنم و قلمم را از دست نمی گذارم ، چشم هایم را کور می کنم ، گوشهایم را کر می کنم ، پاهایم را می شکنم ، انگشتم را بند بند می برم ، سینه ام را می شکافم ، قلبم را می کشم ، حتی زبانم را می برم و لبم را می دوزم....
اما قلمم را به بیگانه نمی دهم
به جان او سوگند که جان را فدیه اش می کنم ، اسماعیلم را قربانیش می کنم ، به خون سیاه او سوگند که در غدیر خون سرخم غوطه می خورم ، به فرمان او ، هر جا مرا بخواند ، هر جا مرا براند، در طاعتش درنگ نمی کنم.
قلم توتم من است ، امانت روح القدس من است ، ودیعه مریم پاک من است ، صلیب مقدس من است ، در وفای او ، اسیر قیصر نمی شوم ، زرخرید یهود نمی شوم ، تسلیم فریسان نمی شوم.
بگذار بر قامت بلند و راستین و استوار قلمم به صلیبم کشند ، به چهار میخم کوبند ، تا او که استوانه حیاتم بوده است ، صلیب مرگم شود ، شاهد رسالتم گردد ، گواه شهادتم باشد تا خدا ببیند که به نامجویی ، بر قلمم بالا نرفته ام ، تا خلق بداند که به کامجویی بر سفره گوشت حرام توتمم ننشته ام.....
...... هر کسی را ، هر قبیله ای را توتمی است ؛ توتم من ، توتم قبیله من قلم است.
قلم زبان خدا است ، قلم امانت آدم است ، قلم ودیعه عشق است ، هر کسی توتمی دارد
و قلم توتم من است
و قلم توتم ما است.
« دکتر علی شریعتی »
( گزیده ای از مقاله توتم پرستی )
سید موسی ساداتی کردخیلی – سردفتر اسناد رسمی 341 ساری



آوازه ی وبلاگ های پر طرفدار بالا می گیرد . دیگران ترغیب می شوند . به تعداد وبلاگ ها افزوده می شود و کم کم فضای مجازی دفاتر اسناد رسمی شکل می گیرد . او که روزی در تنهایی ، صفحه ای گشوده بود که گهگاه مسائل و مشکلات دفاتر اسناد رسمی را مطرح کند و امکان بحث و تبادل نظر را برای دیگران فراهم کند ، کم کم محوریت یافته و همگان به او مراجعه می کنند .
یکشنبه – 1390/09/27 – شهرستان یاسوج – وبلاگ من ، شاید یک سردفتر
به تماشا سوگند
وبه آغاز کلام
وبه پرواز کبوتر از ذهن
واژه ای در قفس است ....
روزی که برای قدم نهادن در مسیر دشواری به نام سردفتری اسناد رسمی سوگند یاد کردم هرگز از خاطرم نمی رود ...چه نزدیک است ان سوگند وچه دوراست آن روز!گذشت وروزهای در پیش روزهایی که همگی ناخواسته مرا به عهدی قدیمی و فراموش ناشدنی پیوند می زنند ،دوباره احساس می کنم باید بار امانتی را به دوش بکشم که سنگینی اش را  نیز دوست می دارم ....امیدوارم قلم قاصرم جز به درستی نچرخد وزبان الکنم جز به راستی نگوید!باشد که در این گذار هوشمندی وهوشیاری وصداقت دوستان همراهم باشد.
سردفتر اسناد رسمی 19 یاسوج – الهام فرهادی




چهارشنبه – 1391/01/21 – شهرستان مراغه – وبلاگ افق سردفتری
به نام خدا
یکی از وظایف اصلی وکارکردهای دولت ایجاد نظم وصلح است به عبارتی از4کارکرد ووجهه دولت که عبارتندازوجهه عمومی،وجهه ایدئولوژیک،وجهه اجبارو وجهه خواص آنچه که فلسفه واقعی وجود دولت مدرن راتوجیه میکند وجهه عمومی آن است و ان عبارت است از ایجاد نظم و صلح حال ببینیم ازابزارهای مهم دولت به معنی اعم آن(نه قوه مجریه) برای تحقق این مهم کدامند ؟ در وهله اول قوه قضائیه و پلیس مطرح میشوند در این میان وظیفه پلیس عمدتا به وجه اجبار حکومت مربوط است چون در فعالیت پلیس نهایتا زندان هم مطرح میشود اما برگردیم به قوه قضائیه، سه رکن اساسی قوه قضائیه عبارتند ازقاضی ،وکیل،سردفتر از میان این سه نفرکار قاضی امر ترافعی است و کار وکیل انجام امور نیابتی نهایتا میبینیم اصلی ترین و مهمترین بازوی دولت مدرن در ایجاد نظم وصلح شخص سردفتر است و نهاد دفترخانه اسناد رسمی بنابرین غفلت از این مهم و بی توجهی به سردفتر وفعالیت دفاتر اسناد رسمی وجهه عمومی دولت را تضعیف نموده وابعاد و جنبه های دیگر حکومت یعنی جنبه ایدئولوژیک، جنبه اجبار و جنبه خواص را تقویت مینماید و لذا تعادل حکومت با کم شدن نظم و صلح تضعیف شده و نهایتا پایه های قوام و دوام حکومت سست میگردد سنجش میزان نظم و صلح مدلی است برای ارزیابی قدرت،توان وپایداری دولتهای مدرن در سطح جهان امروز.

سردفتر اسناد رسمی 2 مراغه – هادی عطاریفر



سه شنبه – 1391/10/12 – ساعت 17/38 – تهران – بنچاق متولد شد
نگاهشان می کردم – برای دیدنشان ، حتماً باید سرم را رو به بالا می گرفتم . افرادی متفاوت . اهل قلم و انصاف – دغدغه ی نان شب داشتند یا نداشتند ، نمی دانم . ولی نسبت به هر موضوعی در دفاتر اسناد رسمی ، حساس بودند . تا قانونی تصویب می شد یا بخشنامه ای صادر می گردید ، آنرا روی میز تشریح می خوابانیدند و جزء به جزئش را می شکافتند و به اطلاع دیگران می رساندند .
بنچاق در فاصله ی همایش های سوم و چهارم ، پا به دنیای مجازی گذاشت و چنین آغاز کرد :


سلامی چو بوی خوش آشنایی
بدان مــــــــردم دیدهء روشنایی
درودی چو نور دلِ  پارسایـــــان
بدان شمع خلوتگه پارســـــایی


در روزگاری كه هرچه پيش می ريم شهرها بزرگ تر ، حوصله ها تنگ تر ، وقت ها كمتر ،‌ مشغله ها بيشتر و ارتباطات كمرنگ تر می شوند ،‌ بر آن شدم تا از امكانات دنيای مجازی برای بهتر با هم بودن بهره بگيرم .
اين وبگاه ، محفلی است دوستانه برای مطالعات مرتبط با دفترخانه های اسناد رسمی و موضوعات مبتلا به ، بررسی اتفاقات جديد الوقوع ، پرسش و پاسخ های متداول و تبادل اطلاعات ميان همكاران گرانقدر .
اميد است اين تلاش با عنايت حضرت حق و ياری شما بزرگواران ، ‌آغازی روشن و راهی مستمر باشد .


مانا باشيد و سبز




جمعه – 1391/11/06 – شهرستان قم – وبلاگ ثبت نگار
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام بر" همه" دوستانم ...از سال 1386 که به شهر قم امده ام دوستانی جدید برگزیده ام  .در محافل خصوصی خودمانی   و مکالمات تلفنی و  کامنتها و نوشته های  الکترونیکی با این دوستان ارزشمند و صاحب ایده و بینش  از   بیقراری وسرگردانیها  ومشاغل خودم  در سالهای قبل اشاراتی داشته ام و همچنین دوستانی نیز داشته ام ( از همکلاسیهای دوران دبیرستان تا  معلمانم وهمکاران  و همفکرانی اداری و شغلی  وفکری از منتهی الیه بخارای تولدم کهگیلویه تا تحریریه روزنامه های کثیر الانتشار  در تهران از دهه 70که بنده را میشناخته اند )به هر حال دوستان قدیم  که با فعالیتهای نوشتاری سالهای74تا پایان 83 حقیر آشنایی داشتند  و همیشه ازمرحمتشان برخوردار بوده ام و همچنین دوستان عزیزم در شهر مقدس قم و همکاران شغل شریف سردفتری  که به اصطلاح علی آباد مرا شهر میپنداشتند و مکرر به من تذکر و تنبه می دادند که "وبلاگی "راه بینداز  و"من رمیده دل"  و "تنها " نیز به دلیل مشغله کاری و زندگی در این شهر شلوغ  تر جیح میدادم که در "سماع  نیایم " حیران مانده بودم که خدایا چه بنویسم و چه ننویسم ! شاید برای خبرنگاری و تهیه گزارشی مطبوعاتی  و فرهنگی یا اجتماعی  میتوانستم تحرکی داشته باشم اما در زمینه ی  وبلاگ نویسی کمی تردید داشتم  بخصوص از یک دهه پیش که وب نگاری در کشورمان رواج یافت  بنده تقریبا نوشتن نیم بند خودم را  رها کردم تا اینکه به برخی وبلاگها ی  دوستان و همکاران سر زدم و بسیار دغدغه و درد دل یافتم و در یافتم که هنوز  این قاعده نانوشته پرطرفدارترین است  ((تا آدم درد دل نکند غصه هایش رفع نمیشود ))همانگونه که به گفته حکما تا دل درد میگیرد باید دوا خورد ...لهذا من نیز به لطف دوستان و محبت یکی از همکاران خوش سلیقه و خوش ذوقم در این بلاگ میزبان شده ام و*نگار * ترکیب یافته با خبر و ثبت  شاید  گمشده ی  حقیر باشد که روزگاری سودای قضاوت و وکالت و سردفتری داشتم ...واگر چه خبرنگار خوبی نبودم  اما باید سعی کنم که ثبت نگار بدی نباشم  و نیز اگر در آزمون ثبت نگاری مرادنیابم خوشحال خواهم بود که بباطل ننشستم .امیدوارم مرا در جمع خودتان پذیرا باشید
پی نوشت: برخی کلمات عاریت از این دوبیت سعدی است :من رمیده دل ان به که در سماع نیایم /که گر به پای در ایم به در برند به دوشم و....به را ه بادیه رفتن به از نشستن باطل /وگر مراد نیابم بقدر وسع بکوشم.
هدایت الله رستگار – سردفتر اسناد رسمی 75 قم



امروز همه در وایبر فعالیت می کنند ! شما چرا ؟
بنده هیچ مخالفتی با هیچ یک از مظاهر تمدن ندارم و با پیشرفت مخالف نیستم و سر جنگ با تکنولوژی ندارم . بودن در گروه های اجتماعی مجازی مانند فیس بوک و وایبر و واتس اپ و تلگرام و هایک و تانگو و مانند آن را لازمه ی زندگی در عصر نوین می دانم . آنها که در اندیشه ی ایجاد دهکده ی جهانی هستند ، با صرف هزینه های بسیار و استفاده از جدیدترین علوم جامعه شناسی و روانشناسی ، نرم افزارهای گوناگون را طراحی می کنند تا مردم به ساده ترین روش ممکن ، با یکدیگر در ارتباط باشند .
اما روی سخن من با اهالی فضای مجازی دفاتر اسناد رسمی است . قریب ده سال است برای پیدایش و هویت بخشی فضای مجازی خودمان زحمت کشیده ایم . همدیگر را می شناسیم ، حتی آنها که به ظاهر ناشناخته اند ! دلمان برای هم می تپد . زبان هم را می فهمیم . محرم یکدیگر شده ایم . ما ، زبانی برای گفتن پیدا کرده ایم ! بگذارید از ابزارهای جدید ، دیگرانی استفاده کنند که نیازمند آن هستند .
به خانه های مجازی خودتان بازگردید و چراغش را روشن کنید ! نگذارید گرد غربت روی در و دیوار خانه تان بنشیند ! غصه می خورم وقتی می بینم از صبح تا شب فرصت دارید در گروه های مختلف وایبر با دوستانتان گفتگو کنید ، ولی آخرین پست وبلاگتان " عید فطر مبارک " است !
او که صبورانه شاهد رفتار ماست و مانند پدر بزرگی که دنبال نوه اش به هر جا می رود و به هر بازی تن می دهد ، از شما می پرسد :
" نقل مکان به وایبر یا حفظ فضای مجازی ؟ "
کلمه ی " یا " که در بین دو قسمت سئوال آورده شده ، به خوبی نگرانی از آینده را ترسیم می کند .
وبلاگ ها و وبسایت ها ، ظرفیت فوق العاده ای دارند که هنوز ناشناخته اند . با شناخت و به کارگیری آنها و استفاده از خلاقیت و نوآوری ، دیگران را به سمت خود جلب کنیم .
"بنچاق" به تأسی از بزرگان ، سنگر خود را حفظ می کند و ضمن احترام فوق العاده و تشکر فراوان از ادمین های محترم گروه های وایبری و سایر اپلیکیشین های تلفن همراه ، مخاطبین خود را عزیز می دارد و سعی می کند چراغ بنچاق ، خاموش نشود .
تالار گفتگوی بنچاق ، سعی مختصری است در حد بضاعت ما ، که چنانچه مایل به گفتگو باشید از طریق لینک زیر به جمع شناخته شده و خودمانی اعضای آن بپیوندید :


تالار گفتگوی بنچاق


و من الله التوفیق
فرامرز جمشیدی

بنچاق